پیتر هارپر آهنگساز، که از طلاق به خود می پیچد، به یک خانه ساحلی ایرلندی منزوی می رود تا الهام بگیرد. کلبه منزوی ترمور بیچ عالی به نظر می رسد تا اینکه طوفانی خشمگین در یک شب سرنوشت ساز رخ می دهد و نقشه های او را به هم می زند.
هنگامی که بزرگترین ایستگاه گاوداری جهان بدون وارث مشخصی باقی می ماند، گروه های رقیب در حالی که یک مبارزه شدید نسلی آینده این سرزمین را به هم می زند، فرود می آیند.
Kirei در شهری ساکن است که اخیراً شاهد وقایع عجیبی و غریبی است. همه این اتفاقات به نحوی به یک مارپیچ مرتبط میشوند. بهزودی، این رویدادهای مارپیچی گسترش یافته و حتی به بدن انسانها نیز سرایت میکنند. این اتفاقات، زندگی روزمره Kirei را به آشفتگی و وحشتی عمیق فرو میبرد.
دختری با موهای صورتی رنگ به نام «استفانی» به همراه عموی خود به شهر تنبل مسافرت میکنند و او سعی میکند فواید فعالیت جسمانی را به آنها نشان دهد.
داستان در مورد زنی است که هر شب در ساعت 3:33 بامداد از خواب بیدار می شود، ساعتی که معروف به ساعت شیطان است...
داستان یک افسر سابق سازمان سیا که از شبکه سازمان خارج می شود. اما این خارج شدن سبب میشود که افرادی در پی کشتن او باشند.
در شهرستان خیالی و اشرافی راتشایر، رقابت دیرینهای بین دو مرد قدرتمند در آستانه انفجار است: روپرت کمپبل-بلک، المپیکی سابق، عضو پارلمان و زنباز معروف، و همسایهاش در راتشایر، تونی بدینگهام، کنترلکننده فرنچایز مستقل تلویزیونی کورینیوم. با افزایش تنشها و عمیقتر شدن رقابتها، اسرار فاش میشود، اتحادهای دروغین شکل میگیرد و ارتباطات مخفیانهای برقرار میشود که همسران، معشوقهها، همکاران، دوستان و خانوادهها را به نبرد آنها میکشاند.
هانا هاوارد، مدیرعامل شرکت فینلی کریدیک، با خبر تعطیلی شعبهاش و الزام به کار از راه دور، وارد شرایط بحرانی میشود. او برای حفظ تیم کاریاش که مانند خانوادهاش هستند، قولهایی میدهد که نمیتواند به آنها عمل کند.