چوی وونگ (Choi Woo Shik) و گوک یون سو (Kim Da Mi) 10 سال پیش از هم جدا شدند. آنها به هم قول دادند که هیچ وقت همدیگر را نبینند، اما مستندی که در دوره دبیرستان ساخته بودند، ناگهان محبوب میشود و حالا مجبورند بار دیگر جلوی دوربین بروند…
این سریال داستان زندگی آسیه است که در سن کم صاحب دو بچه میشود و شوهرش جمال او را ترک میکند و او را با مشکلات زندگی تنها میگذارد. آسیه با وجود تمام نداری ها و مشکلات زندگی، خودشو وقف شادی بچه هاش کرده و هم براشون پدر بوده و هم مادر. زندگی آسیه بعد از فلاکتی که سر دخترش نرگس میاید به کل زیر و رو میشود و برای حفاظت از دخترش، وارد راهی بی بازگشت میشود و در اون اثنا از طرفی هم با ماهر، غریبه ای که سعی داشت کمکشون کنه، آشنا میشه. برای آسیه که به لطف ماهر به عمارت دمیرهان پناه برده، این یک نجات نیست، بلکه شروع یک جنگ جدیده….
این سریال داستان عشق اسطوره ای آک کیز (دختر جنگجوی کوهستانی که شجاعتش زبانزد خاص و عامه) و باتوگا (شاهزاده معلول سرزمین آسمان) است که هر دو توسط آلپاگو خاقانِ سرزمین آسمان یتیم شده اند. این دو جوان معصوم، عشقشون رو شمشیر و قلب هاشون رو سپر میکنن و غیرممکن رو ممکن میکنن…
اوزان برای گذراندن تعطیلات در ویلای لوکس پدرزنش، به یک شهرک روستایی میرود. آسلی هم یک خانم متاهل و جوان است که در همان شهرک سعی در سر پا نگه داشتن رستورانی دارد که شریکش است. زمانی که دختر کوچک اوزان با مرگ رو در رو میشود، سرنوشت این دو نفر بهم گره میخورد و هر دو در یک جای غیرقابل انتظار، متوجه کششی که نسبت به همدیگر دارند میشوند، چرا که بعضی زخم ها فقط تا وقتی پنهان میمانند که کسی با همان زخم متوجه آن زخم شود…
این داستان یک میمون برفی ژاپنی را روایت میکند که توسط روح یک قاتل آمریکایی راهنمایی میشود، در حالی که او محدوده وسیعی را در جهان اموات توکیو میگذرد.
سریال در قرن 18 ام رخ میدهد و درباره داستان عاشقانه میان بانوی دربار سونگ دوک ایم (Lee Se Young) و ولیعهد یی سان (Lee Jun Ho) می باشد…
داستان این سریال که اسپین آفی از ابرقهرمان کمیک مارول، «هاک آی» است، پس از وقایع فیلم «انتقام جویان: پایان بازی ۲۰۱۹» اتفاق می افتد و «کلینت بارتون»، قهرمان جدیدی را آموزش می دهد تا راه او را دنبال کند...
داستان این سریال، از سریال Osasis اقتباس شده است. دختری که مادرش او را نمیخواهد و اسمش را گجه(شب) میگذارد، به دور از محبت و بدون داشتن تعریفی از دوست داشتن بزرگ میشود و سرنوشت او را با خانواده ی اردم روبرو میکند که درست در نقطه ی مقابل او هستند و سرشار از محبت و عشق هستند. تحمل این شرایط نا آشنا برای گجه بسیار سخت است و از طرفی هزاران مشکل دیگر هم دست از سرش برنمیدارند…