جیمی کین به 10 سال در یک زندان حداقل امنیتی محکوم شده است، اما او برای دوستی با یک قاتل زنجیره ای با اف بی آی معامله می کند.
اکیم و ملتم دو نوجوان جوان هستند که به اندازه خواهران صمیمی هستند. آنها در یک محله محقر زندگی معمولی دارند، اما همیشه به بچه های ثروتمندی که در دبیرستان دوغرو تحصیل می کنند، حسادت می کردند. اکیم، بکیر و عایشه برای شروع زندگی دانشجویی تازه خود در معتبرترین مدرسه شهر انتخاب می شوند، اما به زودی می فهمند که زندگی آنها در واقع سخت تر می شود. آنها باید برای زنده ماندن در میان بچه های ثروتمند بجنگند و از دیدن اینکه ثروتمندان زندگی بسیار متفاوتی با آنچه آنها تصور می کردند شگفت زده می شوند ...
دانشآموز دبیرستانی، میچیو کاگا، بیهدف در زندگی و اینترنت پرسه میزد، وقتی میبیند که از یک وبسایت مخفی به دنیایی فانتزی منتقل شده است - به عنوان یک مرد قوی که میتواند از قدرتهای «تقلب» استفاده کند. او از قدرت خود برای تبدیل شدن به یک ماجراجو، کسب درآمد، و گرفتن حق ادعای دخترانی که زیبایی در حد بت دارند استفاده می کند تا حرمسرای خود را تشکیل دهد.
داستان روی آلتو گلدفیلد متمرکز است، دانشآموزی در یک آکادمی جادویی که قصد دارد در همه جادوها استاد شود. با این حال، هنگامی که او در آستانه شکست در کلاس در مورد احضار جادو است و در خطر یک سال عقب افتادن است، یک گریمور احضار کننده قدیمی را پیدا می کند. به دنبال دستورات آن، او یک دایره جادویی می نویسد، و در نهایت یک شیطان قدرتمند به نام Vermeil را که مدت ها پیش مهر و موم شده بود، احضار می کند و او را برای خود آشنا می کند. با این حال، ورمیل شهوانی گهگاه به انرژی جادویی از آلتو نیاز دارد که با بوسیدن عمیق او ادعا می کند.
فریت پسر خانواده ای ثروتمند و سنتی است که هیچ تعهدی جز مهمانی ندارد. در حالی که زهرا زن جوانی است که دانشگاه را رها کرده و در یک شیرینی فروشی کار می کند. هنگامی که او به دانشگاه باز می گردد، هر دو باهم آشنا می شوند و ...
یک افسر سابق نیروی دریایی تحقیق میکند که چرا کل جوخه او در طول یک ماموریت مخفیانه در کمین قرار گرفته است
وکیل باهوش "وو یانگ وو" به عنوان یک تازه کار در یک شرکت حقوقی برتر، و خانمی در طیف اوتیسم با چالش هایی در دادگاه مواجه می شود که ...
شهر جدید بایمکس پر از شخصیت ها و افراد ماجراجوی جدید است که بایمکس قصد زندگی در آنجا را دارد. شهر پر از دغدغه و شلوغی ...
حتی شانس هم بدون گم شدن در توزلویاکا نمیگذرد، اما با سر در میان کسانی که همدیگر را به عنوان برادر انتخاب کردهاند فرو میرود... این بار، سفر امید آغاز شد... باعث شد تا هر خیابانی را که رد میکردند، هر کسی را که نام میبردند، لمس کنند. تشنه ظلم، بی عدالتی، عشق بودند... این داستان همه بود.