مارتین پین مجری برنامه های رادیویی و تلویزیونی است که در محله دیترویت زندگی می کند. وی همچنین دوست دختری به نام گینا واترز دارد. مارتین برای ایستگاه رادیویی WZUP کار می کند، همچنین پس از آن برای یک برنامه تلویزیونی عمومی در شبکه 51 کار مجری گری می کند. تمرکز سریال بیشتر بر روی شخصیت خود رای مارتین است. او به اکثر اطرافیانش بد دهنی می کند و با بی ملاحظگی با آن ها برخورد می کند. اما با همه این رفتار ها مارتین خیلی آن ها را دوست دارد، اما آنها متوجه این موضوع نمی شوند و مدام از دست او ناراحت می شوند تا اینکه...
"رد استوال" خواننده گاوچران که مبتلا به بیماری سل است فرصت آنرا بدست می آورد تا در کنسرت موسیقی کانتری در نشویل شرکت کرده و خود را نشان دهد.در این راه خواهرزاده جوانش او را تا نشویل تنسی همراهی می کند...
یک دانشجوی دانشکده افسری که از سوی همکلاسی هاش مورد آزار و اذیت قرار گرفته، راهی پیدا میکند تا شیاطین را وارد کامپیوترش کرده و انتقام خود را بگیرد...
چیچ و چونگ در یک خانه قدیمی فرسوده زندگی میکنند و همسایهشان را با موسیقی بلند، کشیدن علفهای هرز و هرج و مرج عمومی و نگاه سستتر به زندگیشان دیوانه میکنند...
یک قاتل روانی یک پرستار بچه را وحشت زده می کند، سپس هفت سال بعد باز می گردد تا دوباره او را تهدید کند...
باور کنید یا نه، حتی در شهر کوچک آمریکا هنوز افرادی هستند که در میان فراوانی، احساس نارضایتی و عدم آرامش میکنند. لوونا و لامار میتوانستند رابطه بینقصی داشته باشند، اگر مشکل وسواس لامار به دخول از پشت نبود.
در روزی که جنگ جهانی دوم پایان یافت،"جیمی" موسیقیدانی خودخواه با "فرانسین" خواننده ای جوان آشنا می شود.رابطه آنها تبدیل به عشق می شود در حالیکه برای بهترین شدن در حرفه خود تلاش می کنند...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
مشت زني درجه چندم و گمنام به نام «راک بالبوا» (استالون) از راه شرکت در مسابقه هاي بوکس شرطي و غيرقانوني و جمع آوري طلب هاي يک نزول خوار زندگي فقيرانه اي را مي گذراند. تا اين که قهرمان بوکس سنگين وزن جهان، «آپولو» (ودرز)، براي تبليغ و رسيدن به محبوبيت بيش تر، تصميم مي گيرد تا مسابقه اي نمايشي با يک مشت زن گم نام برگزار کند. به اين منظور «راکي» انتخاب مي شود...
هالیوود، سال 1938. «تاد هکت» (آترتن) که در دانشگاه ییل نقاشی خوانده به گروهی می پیوندد که آماده ی کار برای یک طراح صحنه به نام «کلود استی» (دیسارت) هستند. او به دختری در همسایگی به نام «فی» (بلک) – بازیگر سیاهی لشکر ولی خوش آتیه – علاقه مند می شود و می کوشد تا به او در کارش کمک کند.
در زمان جنگ کره؛وقتی مذاکره کنندگان تلاش می کردند دو طرف جنگ را پای میز مذاکره کشانده و آن را تمام کنند،"سروان جو کلمنس" دستور پیدا می کند یک حمله بزرگ را ترتیب ببیند.این حمله برای سربازانی که می دانند مذاکرات در جریان بوده و ممکن است به زودی جنگ تمام شود بسیار سخت است...