یک تصادف غم انگیز منجر به نابینایی آکاری می شود، اما او به زندگی و لذت های کوچکتری که می تواند برای آن بپردازد می چسبد. آکاری خانواده خود را نیز از دست داده است. او با روی یک کیک بوکسور سابق ملاقات می کند، آن دو شروع به صحبت می کنند. روی نیز گذشته ای دارد و با بیشتر افراد جامعه ارتباطی ندارد. همه چیز دست به دست هم می دهند و آنها نسبت به یکدیگر علاقه پیدا می کنند ...
جنگ ميان دو طايفه ي «سرخ ها» و «سفيدها» قرن هاست که ادامه دارد و کشته هاي زيادي بر جا گذاشته است. هر دو طايفه وقتي از وجود گنجي با ارزش در شهر متروکه ي يودا مطلع مي شوند به آن جا نقل مکان مي کنند. در چنين اوضاعي، غريبه اي (ايتو) وارد شهر مي شود که تيرانداز بسيار ماهري است و هر گروهي که سهم بيش تري از گنج را به او پيشنهاد کند در اختيارش خواهد گرفت...
یک یاکوزای چینی تبار و یک پلیس ژاپنی هر کدام بر علیه مافیای ژاپنی جنگی راه انداخته اند. اما مقدر شده بوده که این دو یکدیگر را ملاقات کنند. رویارویی این دو با هم، دنیا را تغییر خواهد داد...