یک تصادف غم انگیز منجر به نابینایی آکاری می شود، اما او به زندگی و لذت های کوچکتری که می تواند برای آن بپردازد می چسبد. آکاری خانواده خود را نیز از دست داده است. او با روی یک کیک بوکسور سابق ملاقات می کند، آن دو شروع به صحبت می کنند. روی نیز گذشته ای دارد و با بیشتر افراد جامعه ارتباطی ندارد. همه چیز دست به دست هم می دهند و آنها نسبت به یکدیگر علاقه پیدا می کنند ...
دونوجوان پس از اینکه تلاش می کنند یک مرد را در مترو نجات دهند، در یک اتاقی از خواب بیدار می شوند که توسط یک گوهی سیاه کنترل می شود و آنها را مامور کرده تا سراغ بیگانگان مخفی شده در زمین بروند و آنها با بکُشند...
"کیسوکه کیوده" دانشجویی عادی و تنها است.یک روز او با زنی زیبا و جذاب برخورد می کند.متاسفانه او رباتی با ظاهری انسانی است که هیچگونه احساسی ندارد...