دنیز یک معلم ادبیات با استعداد و باهوشیه، محمد هم یک جراح مشهوره و پسرش هم دانش آموز دنیزه. هر دوی این اشخاص خیلی وقته با کسی وارد رابطه نشدند. جاذبه ای که بینشون به وجود اومده اونا رو اول به سمت یک شام دو نفره و بعد به سمت یک سریالی سوق میده که قراره زندگیشون رو زیر و رو کنه. به ذهنشون هم نمیرسه یک شام دو نفره منجر به ویرانی در زندگی شخصی و خانوادگیشون بشه.
این سریال داستان زندگی بارباروس خیرالدین پاشا، ملقب به ریش قرمز رو به تصویر میکشه. بارباروس خیرالدین پاشا که در زمان عثمانی کاپیتان دریایی دولت بود، پیروزی های فراموش نشدنی زیادی در جنگ های برون مرزی کسب کرد و باعث برتری عثمانی در دریای مدیترانه شد. اسم اصلی خیرالدین پاشا، رئیس خضر است که سه برادر به نام های اوروچ، اسحق، الیاس دارد.
داستان ماجراهای اولیه رابرت لنگدن، نمادشناس مشهور هاروارد که با ربوده شدن یکی از دوستانش، خود را درگیر مجموعهای از معماهای مرگبار خواهد کرد تا راز ناپدید شدن دوست خود را کشف کند. در این میان سازمان سیا، رابرت را مجبور به حضور در یک گروه ویژه خواهد کرد که پس از مدتی منجر به فاش شدن یک توطئه وحشتناک توسط وی می شود.
روایت فردی به نام "وای" که در جهانی پس از آخرالزمان قرار دارد و آخرین انسان مذکر موجود در کره زمین است...
آدم پسر یک کشیک کاتولیک از ایرلنده و حوا دختر یک خانواده مسلمان و مذهبیه. آدم و حوا که میشه گفت دنیاشون با هم فرق داره، عاشق هم میشن و تمام تلاششونو میکنن تا خانواده ها رو راضی به ازدواج کنن.
اومای سالها ظلم و ستم شوهرشو (آفّان) به خاطر بچه هاش تحمل کرده ولی وقتی میفهمد شوهرش با زن دیگه ای رابطه داشته و اون زن باردار شده دیگه صبرش لبریز میشود و بچه هاشو برمیدارد و خونه رو ترک میکند. اومای به خونه خواهرش سونای که سالهاست از دستش دلخوره و به زادگاهش یعنی روستای اسکی تپه پناه میبرد. دو خواهر دست به دست هم داده و کدورت ها رو کنار میگذارند و تصمیم میگیرند با راه اندازی مغازه لبنیاتی که از خانوادشون به یادگار مونده به زندگیشون سر و سامون بدهند ولی سرنوشت جور دیگه ای رقم میخورد. یک مرد سابقه دار به نام کورشاد اروعلو که هم فراری است هم زخمی سر راهشون قرار میگیرد. اومای و سونای اولش خیلی از کورشاد میترسن ولی کورشاد به بهای جونش از اومای و بچه هاش در برابر آفّان محافظت میکند و در راه اندازی مغازه به دو خواهر کمک میکند. این دو خواهر برای بار دیگر بر سر دو راهی قرار میگیرند چون هر کسی رازهایی از گذشته دارد ولی غافل از اینکه گذر زمان هر رازی رو فاش میکنه.
هتل دل لونا، یک هتل قدیمی و متفاوت واقع در مرکز شهر سئول است. جانگ مان وول (IU) هزار سال است که مدیر این هتل بوده. او بخاطر گناهی که انجام داده در این هتل محبوس شده. تنها راه فرار او پیدا کردن کسی است که گناه بدتری نسبت به خودش انجام داده باشد اما او حتی به یاد نمی آورد چه خطایی ازش سر زده و در عین حال مجبور به نگهداری از هتل هم میباشد جایی که مشتریان آن تنها ارواح هستند…
یون هه جین (Shin Min Ah) یک دندان پزشک، زنی زیبا و باهوش است. او پس از گذراندن موانع مختلف و بهم خوردن برنامه و اهداف زندگیش، به روستای ساحلی گونگجین می رود و در آنجا با آقای هونگ آشنا می شود. هونگ دو شیک (Kim Seon Ho) که در روستا به آقای هونگ معروف است در ظاهر بدون شغل و بیکار است اما استاد انجام دادن کارهای مختلف و عجیب است و هر کسی در روستا به کمک نیاز داشته باشد او همواره برای رفع مشکل حضور دارد…
داستان کاپیتان چارلز بون، که پس از مرگ همسرش در دریا، سه فرزند خود را به خانه اجدادی خود در شهر کوچک و به ظاهر آرام در حاشیه ی ماین منتقل می کند.