فریزر به شهری متفاوت میرود که با چالشهای جدیدی روبرو میشود، روابط جدیدی را ایجاد میکند، و یک یا دو رویای قدیمی را در نهایت محقق میکند. فریزر دوباره وارد ساختمان شده است.
الکس کراس از روانشناسی قانونی برای تجزیه و تحلیل ذهن قاتلان استفاده می کند و در روان قربانیان برای شناسایی قاتلان و محاکمه آن ها تحقیق می کند.
برای نجات فرزندتان تا کجا پیش می روید؟ خانواده کلات ماهها منتظر بودند تا پلیس دختر گمشدهشان، واندا را پیدا کند، و حالا آنها اوضاع را به دست خودشان میگیرند. آنها تصمیم می گیرند از همسایگان خود جاسوسی کنند - و متوجه می شوند که هیچ چیز آنطور که به نظر می رسد نیست.
امتناع یک زن از پیوستن به نقشه پیچ خورده خواهرش، جرقه خیانت و انتقام را می زند، زیرا او سعی می کند با دختر گمشده خود در زندان دوباره متحد شود.
النا که حالا زنی سالخورده می باشد متوجه می شود که دوست قدیمی اش لیلا بدون هیچ ردی ناپدید شده است. در خانه ای که پر از کتاب است النا پشت کامپیوترش می نشیند و شروع به نوشتن داستان دوستی دیرینه ای می کند که در سال 1950 با دیدار لیلا در مدرسه ابتدایی آغاز شده بود. داستانی که روایتگر 60 سال دوستی در شهر ناپل خطرناک و فریبنده در آن سال ها می باشد و سعی به شرح معمای لیلا که دوست نابغه و تا حدی بدترین دشمنش می باشد می پردازد.
پس از اتفاقات فیلم بتمن، شخصیت "پنگوئن" تصمیم می گیرد باقی مانده های دنیای زیرزمینی تبهکاران در شهر گاتهام را از آن خود کند...
پس از آزادی از زندان، کاپو مافیایی دوایت "ژنرال" مانفردی به تولسا، اوکلاهاما تبعید می شود، جایی که او یک امپراتوری جنایتکار جدید با گروهی از شخصیت های نامحتمل می سازد.
کیم دو گی ( Lee Je Hoon ) فارغ التحصیل آکادمی نیروی دریایی بوده ، اما زندگی او وقتی که مادرش توسط یک قاتل زنجیره ای به قتل میرسد دچار تغییر می شود. بعد از آن او وارد شرکت Rainbow شد و به عنوان راننده تاکسی مشغول به کار می شود. او صرفا یک راننده تاکسی معمولی نیست بلکه به کمک متخصص آی تی ، گو یون و کانگ ها نا، یک وکیل پرشور و شوق، از جانب قربانی هایی که قانون نتوانسته حق آن ها را بگیرد، انتقام میگیرد…
داستان عاشقانه شاعرانه در یکی از زیباترین مکان های روی زمین، هیدرا، در دهه 1960 اتفاق می افتد. این داستان دو فرد به همان اندازه تنهاست که در دورهای از زندگیشان عاشق هم میشوند، زمانی که هنوز در تلاشند تا بفهمند کی هستند.
وقتی بقایای انسان در یک گرگ مرده پیدا می شود، افسر پلیس هانا وستر مجبور می شود با یک مارپیچ خشونت آمیز وحشیانه در شهر کوچک مرزی هاپارندا مقابله کند.