"فانتزی بالا پسر با دختر ملاقات می کند" در دنیایی می گذرد که در آن زمین توسط دریای بزرگ برفی در حال بلعیده شدن است. Humaniy زندگی سختی را در بالای Tenmaku (یک بازی با کلمه در کلمه ژاپنی به معنی چادر) که از ریشه تا بالای درختان غول پیکر مداری امتداد دارد، به وجود می آورد. داستان حول محور کاینا، پسری که بالای تنماکو زندگی میکند، و لیلیها، شاهزاده خانم کشور کوچک آتلند در دریای بزرگ برفی است.
یک سریال در مورد یک دوستی قدرتمند است که بین یک بیوه قدرتمند اما زخم خورده و یک انسان خالص و روشنفکر با یک راز تکان دهنده شکوفا می شود.
ویلو، جادوگر افسانه ای، در سریال جدیدی که سال ها پس از اتفاقات فیلم اصلی اتفاق می افتد، بازمی گردد. Willow گروهی از قهرمانان نامناسب را در یک ماموریت نجات خطرناک در دنیایی فراتر از وحشیانه ترین تصوراتشان رهبری می کند.
یک پدر خانواده را دنبال می کند که با هویتی نه چندان پنهانی به عنوان قهرمان عنوانی زندگی می کند که اشتیاق سوزان برای خنثی کردن جنایات کوچک دارد.
جونتا شیریشی، دانشآموز سال اول دبیرستان، یک شخصیت اوباش است که حتی زمانی که دقیقاً در کنار شما ایستاده است، مورد توجه قرار نمیگیرد. اما همکلاسی او، "زیبایی در سطح قهرمان" کوبو، همیشه به او توجه می کند و برای اذیت کردن او آنجاست. هر کسی می تواند برای کسی خاص شود، اما شاید خیلی زود باشد که این احساسات را «عشق» بنامیم. شاید این داستان هنوز دو قدم از کمدی رمانتیک بودن فاصله داشته باشد - بگذارید آن را یک کمدی شیرین بنامیم که در آن یک شخصیت پس زمینه نمایان می شود!
پس از گذراندن یک زندگی وقف شده برای خدمت به کشور و مردمش، یکی از آرزوهای انگلیس برای رهایی از بار پادشاهی و آموزش در واقع شنیده شد، اما به عنوان یک دختر زیبا! اینگلیس که در آیندهای دور به عنوان دختر شوالیههای مشهور دوباره متولد شد، اکنون میتواند روی تسلط بر هنرهای رزمی تمرکز کند. یک آرزو برآورده شد و اینگلیس در خط مقدم خواهد بود و رویای تبدیل شدن به قوی ترین شوالیه را برآورده می کند.
این سریال داستان زوج قدرتمند موسیقی کانتری، تامی واینت و جورج جونز را روایت میکند که رابطه پیچیده اما پایدارشان الهامبخش برخی از نمادینترین موسیقیهای تمام دوران است...
ویستریا دختر یتیمی است که در انتهای قرن نوزدهم در گوشه ای از امپراتوری بریتانیا زندگی می کند. زندگی او متروک و تاریک است – تا اینکه با مالبوس، موجودی جاودانه قدرتمند اما به همان اندازه تنها با ظاهری پشمالو، که توسط شکارچیان شکار شده است، روبرو می شود. ویستریا و مالبوس با هم در امپراتوری پرسه می زنند – پرجمعیت از انسان ها و جانورانی شبیه انسان – در جستجوی مکانی که بتوانند در صلح با هم زندگی کنند.
پس از آخرین تورنمنت و باخت شرم آور در دور پایانی، میچی تصمیم می گیرد آن را از ورزش جودو کنار بگذارد. بین فعالیتهای اجتماعی دبیرستان و امتحانات ورودی، او زمانی برای رقابت در هنرهای رزمی که بیشتر دوست دارد، نخواهد داشت، اما کنار گذاشتن سرگرمیهای قدیمی بخشی طبیعی از رشد است. با این حال، عشق به جودو ادامه دارد - و زمانی که او با همکلاسی جدیدش تووا، دختری که میچی را در مسابقه آخرش برتری داد، ملاقات می کند، به شدت باز می گردد! تووا می خواهد یک باشگاه جودو در مدرسه آنها تشکیل دهد، اما برای راه اندازی آن به اعضای جدیدی نیاز دارد. آنها با عشق خود به جودو متحد شده اند، آنها با هم شور و شوق خود را به رینگ می اندازند و دوباره به ایپون گل می زنند!