داستان سریال درباره مردی چهل ساله به نام جان نولان می باشد که زندگی راحت خود رها کرده و از شهر کوچک خودش به لس آنجلس می رود تا به آرزوی دیرینه خود، یعنی پلیس شدن در اداره پلیس لس آنجلس برسد و …
در دهه 90 میلادی در شهر لس آنجلس پلیس شهر بدترین رفتار ممکن را با سیاهپوستان شهر داشت و به همین دلیل اداره پلیس درگیر پرونده سوءرفتار با شهروندان بود.در همین حال همسر سابق یکی از بازیکنان موفق و سیاه پوست فوتبال آمریکایی به او جی سیمپسون به طرز وحشیانه ای به قتل می رسد...
داستان واقعیِ "تونی جو هنری"، زنی که در سال 1942 در ایالت لوئیزیانا به جرم قتل محاکمه شد. او که در دوران کودکی مورد سوء استفاده قرار گرفته بود، اخیراً عشق و شادی را پیدا کرده بود، اما شرایط بر وفق مراد او نبود و...
با زیرنویس چسبیده
یک مرد موفق با خیال راحت زندگی می کند و مطمئن است که همیشه زندگی به همین راحتی است. اما حضور یک زن زیبا همه چیز را عوض می کند...
سریال جذاب و دوست داشتنی است با دیالوگ های جالب و طنزی.بخش معمایی سریال دارای پیچیدگی زیادی هست و میشه گفت تا اخر سریال تقریبا نمیشه به طور قطعی گفت که قاتل و دلیل قتل چه چیزی است.در کنار این قتل ها و جسدها ! به زیبایی روابط اجنماعی شخصیت ها با یکدیگر به تصویر کشیده شده است طریقه ی برخورد متفاوت افراد با مسائل و مشکلات شخصی و …
داستان اصلی این مجموعه تلویزیونی پیرامون زندگی چند دانشجوی پزشکی است که برای ادامه تحصیل و کسب تخصص جراحی به بیمارستان Grace شهر سیاتل ایالت واشینگتن آمریکا وارد میشوند. شخصیت اصلی داستان که در ضمن راوی داستان نیز هست، دختری به نام Meredith Grey است. عنوان سریال به تناسب نام این شخصیت انتخاب شده، اگر چه شباهت ظریفی با عنوان کتاب آناتومی گری (منبع مشهور علم آناتومی) دارد…
با زیرنویس چسبیده
“تری فلچر” دختر جوانی از یک شهر کوچک است که پس از مرگ برادر خود در یک حادثه رانندگی به یک آکادمی موسیقی در لس آنجلس می رود.در آکادمی او زندگی کاملا جدیدی نسبت به زندگی قبلی خود تجربه می کند...
قانون بوستون» یک سریال تلویزیونی آمریکایی در سبکهای نمایشی و طنز با موضوع حقوقی است. داستان این سریال تلویزیونی درباره اتفاقاتی است که برای وکیلان یک دفتر وکالت در شهر بوستون ایالات متحده روی میدهد.
با زیرنویس چسبیده
«هري سنبورن» (نيکلسن) خيال دارد دو روز تعطيل آخر هفته را با «مارين» (پيت) در ويلاي کنار درياي مادر او بگذراند ولي از بخت بد قلبش در آن جا درد مي گيرد. «اريکا بري» (کيتن)، مادر «مارين» با اکراه مي پذيرد چند روزي از او مواظبت کند. اما خيلي زود «هري» در مي يابد که به «اريکا» علاقه پيدا کرده است.