پانزده سال پیش، طوفانی شهر ساحلی ایولین بی را ویران کرد و سه جوان را با خود برد: فین، برادر بزرگ تر کایران، گبی، دوست صمیمی میا و توبی، دوست فین. کایران و میا که بار گناه سنگینی بر دوش داشتند، از آنجا گریختند...
جو زندانی نامهای به برادرش دن مینویسد و در آن از دلتنگی برای بودن در کنار خانواده در کریسمس میگوید. او از اینکه نمیتواند سس مخصوص گوشت کبابشده را درست کند و چقدر همه را دلتنگ شده، افسوس میخورد. این داستان بر اساس آهنگ معروف استرالیایی پل کلی نوشته شده است.
پسر جوانی که در حومه شهر بریزبن دهه 1980 بزرگ میشود، با واقعیتهای سخت زندگی - و خطراتی که خانوادهاش را تهدید میکند، روبرو میشود.