زندگی یک زن خانهدار فداکار، پس از بازگشت از مرگ، پر از ناامیدی میشود. بهار به حرفهای که ناتمام گذاشته بود، یعنی پزشکی، بازمیگردد.
محسون یک پیک موتوری در استانبول است.او با کلی بدهی به دنبال راهی برای خروج از این وضعیت خود می گردد. یک روز به طور اتفاقی بزرگترین استعدادش را کشف می کند و تصمیم میگیرد تبدیل به یک جیگولو شود. مدیر برنامه هایش هم دوستش لیلا، که یک بازاریاب ناموفق است.
در یک شرکت استعدادیابی در استانبول ، ماموران تلاش می کنند تا مشتریان ستارگان خود را راضی و تجارت خود را حفظ کنند. مأمورین در شرایطی که زندگی شخصی و حرفه ای آنها را در هم می آمیزد ، وضعیت را به وضعیت دیگری برمی گردانند.
کنترل یکی از پردرد سر ترین محله های استانبول یعنی چوکور(گودال) در دست خانواده ی کوچوآ هست. مهم ترین قانون این خانواده اینکه اجازه به پخش م مصرف مواد مخدر نمیدن.ولی گروهی هست که روی این محله چشم دارن و میخوان این قانون (منع مخدر) رو بشکنن.که باعث میشه این نظم حاکم در محله بهم بخوره…
فضیلت خانوم زنی هست که تمام عمر آرزوی ثروتمند شدن داشته، و دخترانش را تنها وسیله برای رسیدن به این آرزو میبیند، فضیلت خانوم، تلافی خشم و نفرت اش را نسبت به زندگی، و حساب کتاب خود را با گذشته اش، و وقوع آرزوهایش را به وسیله ی دخترانش و سوء استفاده از کاخ با احتشام خانواده ی “اگه من” جامه ی عمل میپوشاند…
دو برادر به نام های کوزی و گونی با هم سوار اتومبیل بودند، در حالی که گونی رانندگی می کرد ناگهان با عابر پیادهای تصادف کرد و باعث مرگ وی شد، اما کوزی از روی دلسوزی خود را به جای گونی متهم معرفی کرد و به جای او ۴ سال به زندان میافتد و پس از آزادی کوزی از زندان…
عامر با دختری بنام آیسان دوست است. سردار، پدر آیسان به کمک دو دوست عامر به نامهای چنگیز و علی و به کمک خود آیسان، وی را طعمه یک دسیسه از پیش برنامه ریزی شده برای سرقت از یک قمارخانه قرار داده و او با خیانت دوستانش به عنوان گناهکار راهی زندان میشود. عامر طی یک حادثه آتش سوزی در زندان به شدت دچار سوختگی میشود، اما به کمک فردی بنام رامیز و طی یک جراحی پلاستیک، چهره اش تغییر میابد. دوستان عامر با فرض مرگ او در حادثه زندان او را به دست فراموشی میسپارند، غافل از اینکه عامر با چهره و نام جدید ایزل به قصد انتقام گیری دوباره وارد جمع دوستانه آنها شدهاست.