یک کارآگاه مشغول بررسی قتل های سریالی فاحشه ها در یک شهر کوچک است، و در این بین به گروهی از سربازان نظامی نیز برخوردهایی دارد که ...
براد و کیت در یک روز رویایی در سانفرانسیسکو با هم ملاقات می کنند و این آشنایی موجب ازدواج این دو می شوند . آنها پس از ازدواج برای تعطیلات برنامه ریزی می کنند تا به یک سفر رویایی بروند .اما همه چیز پس از رسیدن به فرودگاه و کنسل شدن پروازها به هم می خورد و …
با زیرنویس چسبیده
«برنان هاف» مرد سی و نه ساله ای است که کار مشخصی ندارد و با مادرش، «نانسی» زندگی می کند. «دیل دابک» نیز مرد چهل ساله ای بیکار است و با پدرش، «رابرت» زندگی می کند. زمانی که رابرت و نانسی ازدواج می کنند، برنان و دیل به ناچار هم خانه می شوند و از همان ابتدا اختلاف میان آن دو آغاز می شود...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«اريکا» (فاستر) گوينده ي برنامه اي راديويي در نيويورک است. او و نامزدش «ديويد» (اندروز)، زوج خوشبختي هستند که قصد ازدواج دارند. اما شبي اراذل و اوباش خياباني آن دو را به شدت کتک مي زنند، و «ديويد» مي ميرد و «اريکا» زنده مي ماند. «اريکا» پس از مرخصي از بيمارستان در حالي که از نظر روحي در وضعيت بسيار بدي است، اسلحه اي مي خرد و خلافکاران و جنايتکاران را به سزاي اعمال شان مي رساند...
فیلمنامه نویس افسرده به شدت تلاش می کند تا درمانی برای بیماری خود پیدا کند. سپس با دختری ملاقات می کند که...
در لس آنجلس داستانی درباره یک دختر مرده در پنج قسمت گفته می شود.زنی که در زندگی با مشکلات زیادی روبروست جسدی پیدا می کند.این کشف او را تغییر می کندو...
اين سريال زندگي يک سري بازيگر نويسنده مخصوصا زندگي رييس نويسندگان يک برنامه تلويزيوني کمدي را به نمايش ميگزارد. داستان از انجا شروع ميشود که با تغيير رييس سازمان زندگي روزمره انها تغيير مي کند و باعث ميشود که زندگي رييس نويسندگان دچار مشکلاتي شود.رييس سازمان که خود ادم بسيار موفقي است سعي دارد تا زندگي کارمندان خود را بهتر کند...
با زیرنویس چسبیده
بازيگري به نام «نيکي گريس» (درن) دل باخته ي بازيگر مرد نقش مقابل خود، «دون برک» (تروکس) در فيلم جديدش مي شود. پس از چندي «گريس» در مي يابد که زندگي او بر طبق وقايع فيلمي که در آن بازي مي کند، پيش مي رود...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
بادی (ویل فرل) در پرورشگاهی در نیویورک زندگی می کند. شب کریسمس می پرد در کیسه بابانوئل و او هم از همه جا بی خبر، بادی را با خودش به قطب شمال می برد. در آنجا پری ها تصمیم می گیرند که بادی را بزرگ کنند و به او هم نگویند که در حقیقت انسان است. سال ها بعد وقتی که بادی از این راز باخبر می شود تصمیم می گیرد به نیویورک بازگردد تا پدر واقعی خودش را پیدا کند...