این داستان ناگوار ماجرای دو برادر را روایت میکند که برای پرداخت بدهی خود به رباخوار از عمویشان پول قرض میگیرند، اما غافل از آنکه پولها تقلبی است.
فریت پسر خانواده ای ثروتمند و سنتی است که هیچ تعهدی جز مهمانی ندارد. در حالی که زهرا زن جوانی است که دانشگاه را رها کرده و در یک شیرینی فروشی کار می کند. هنگامی که او به دانشگاه باز می گردد، هر دو باهم آشنا می شوند و ...
آدم پسر یک کشیک کاتولیک از ایرلنده و حوا دختر یک خانواده مسلمان و مذهبیه. آدم و حوا که میشه گفت دنیاشون با هم فرق داره، عاشق هم میشن و تمام تلاششونو میکنن تا خانواده ها رو راضی به ازدواج کنن.
برای اینکه "تریک" اهل سیواس و "مونیکای" اهل لتونی بتوانند در یک کشور کار کنند، فوراً باید ازدواج کنند. فقط برای پدر داماد اسماعیل واجب است که یک عروسی بی حرف و حدیث برپا کند. در شهر سیواس شرایط برپایی عروسی سخت می باشد و امکانات اسماعیل هم بسیار کم است. از همین رو کل شهر به کمکش می آیند...