مرگی مشکوک در ساعات کاری در یک دفتر، همه را به تعجب واداشته است، اما تنها بازپرس ارشد، سندیپ کریشنا، آن را یک قتل میداند.
خوزه، راننده جیپی که از منطقه کوهستانی به شهر چنای مهاجرت میکند، با دوستان جدیدی آشنا شده و درگیر اتفاقات غیرمنتظرهای میشود.
داستان در دهه ۸۰ میلادی جریان دارد . میکائیل خانواده اجدادی خود را در کوچی سرپرستی میکند و رئیس خاندان محسوب میشود. اما چند تن از اعضای جوان خانواده او را قبول ندارند و با دشمنان همکاری میکنند تا او را نابود کنند...