سریال ارباب وحشت ، سریالی ساخته "میک گریس" میباشد که فعالیت خود را در ژانر وحشت و ماورایی پایه گذاری کرده و در سال 2005 این سریال رو از طریق شبکه شوتایم به روی آنتن برد . ارباب وحشت نام سریالیست در ژانر ترسناک . نه مانند سریال های دیگر که در کنار وحشت بیشتر طنز بچشم میخورد . این سریال در قالب اپیزود های 40 تا 50 دقیقه ای ، داستانی را بر اساس داستان های کوتاه و یا اوسنه های قدیمی و روستایی روایت میکند . نکته مثبت این سریال این هست که حداکثر یک داستان رو توی شصت دقیقه به طور خیلی زیبا و منحصر به فرد به تصویر میکشد و بخاطر اینکه از زمان به درستی استفاده میکند ، صحنه های خسته کننده و خواب آور ندارد.
این سریال یکی از بهترین سریال های کمدی است که از سال 2005 شروع شده و تا به امروز در حال پخش است، این سریال در سبک سریال Seinfeld می باشد ، البته دیوانه وار تر و خنده دار تر. داستان سریال حول اتفاقات و ماجرا های فوق العاده خنده داری که برای شخصیت های سریال پیش میاد می چرخه. خالق اصلی این مجموعه Rob McElhenney هست که ایده ی شکل گیریه سریال که ابتدا قرار بوده یک فیلم کوتاه باشه درباری این که مردی برای قرض گرفتن شکر از دوستانش، بهشون میگه سرطان داره...
در زمان های گذشته دنیا به چهار نیرو به نام های آب ، خاک ، آتش و باد تقسیم شده بود . در هر کدام از این سرزمین ها افرادی وجود داشته اند که می توانستد فقط نیروی مربوط به سرزمین خود را تحت اختیار و کنترل داشته باشند . این ۴ قلمرو به مدت هزار سال در صلح بودند تا اینکه پادشاه قلمرو آتش Sozin تصمیم گرفت تا برای به تصاحب گرفتن قدرت کل دنیا ، جنگی را به راه اندازد ...
داستان در مورد یک پدر امريکايي به نام Stan Smith هست که در CIA کار ميکند و اکثر مواقع در توهم توطئه چینی به سر ميبرد .او دارای زن و يک دختر و يک پسر است و هم چنین يک موجود فضايي که به دور از چشم CIA در خانه اش نگه می دارد , و يک ماهي که سازمان CIA مغز يک اسکي باز معروف آلماني را در داخل سرش قرار داد و ماهی قادر به سخن گفتن شد و ...
این سریال داستان روابط چند خانم است که در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند و روابط جالبی از قبیل عشق ، دوستی ، دشمنی، همدردی و رقابت بر سر عشق با یکدیگر دارند. راز های زندگی این چند خانم که در همسایگی هم زندگی می کنند و هر کدام داستان زندگی خود را دنبال می کنند که در نهایت به نوعی با یکدیگر در رابطه است .
چارلی هارپر که یک موزیسیین موفق است در خانه ویلایی خود در ساحل ملی بو زندگی راحتی دارد چارلی که از راه نوشتن اهنگ برای کمپانی های تبلیغاتی درامد خوبی دارد ادم سر زنده وخوشگزرانی است..اما استایل زنگی بدی دارد. زیاد مینوشد ، شرط بندی میکند و هر روز با یک زن زیبا معاشرت میکند اما از رفاقت کردن و داشتن رابطه پرهیز میکنه خود را اسیر یک نفر نمیکنه اما زمانی که برادرش الن که درست برعکس چارلی است و ادم ساده لوح و زن ذلیلی است به دلیل اینکه زنش طلاقش داده و خانه اش را گرفته مجبور میشه بیاد و با چارلی زندگی کنه …
«دانا جنسن» زنی از یک شهر کوچک است که تمام تلاشش را می کند تا به آرزوی دیرینه اش، یعنی گرفتن یک شغل بعنوان مهماندار هواپیما، برسد...
نویسندهای که از یک بیماری پوستی رنج میبرد، از تخت بیمارستانش، اعداد موسیقی و توطئههای پارانوئیدی را توهم میزند...
زاتورا ، نام یک سوپر کامپیوتر است که با تزریق DNA حیوانی و گیاهی به مردی به نام ریموند ، او را تبدیل به یک مبارز بزرگ با لقب ماسک سیاه کرده است ، ماسک سیاه که به صورت انسان-حیوان در امده است ، شروع به کشتن مردم می کند . از طرفی …
کارآگاه سابق پلیس آدریان مانک که دچار اختلال و وسواس از قتل همسرش شده و در حال حاضر در مرخصی روانی از اداره پلیس سان فرانسیسکو قرار داره ، توسط دوستان خود و به کمک پرستارش سعی میکنه رئیس سابقشو متقاعد کنه که به او اجازه بده که به اداره پلیس برگرده تا بتونه با استفاده از حافظه قوی و توانایی های شگفت انگیزش پی به ماجرای قتل همسرش ببره و...