یک جادوگر جوان به نام سامانتا با یک فانی به نام «دارن» آشنا میشود و با او ازدواج میکند. او سعی میکند که از قدرتهای جادوییش استفاده نکند و مانند سایر زنها خود کارهایش را انجام دهد. این در حالی است که خانوادهٔ جادوگرش از این وصلت راضی نبوده زیرا دارن جادوگر نیست و مدام در زندگی آن دو دخالت میکنند.
فرانسه سال 1640. "سیرانو" شمشیر زن و شاعری با بینی مضحک، با ناامیدی عاشق "روکسان" زیبا است اما او در عوض اعتراف می کند عاشق "کریستین" خوش چهره است. این مقابله نتایج تراژیکی به بار می آورد و...