داستان این قسمت درباره مبارزه شمشیرزن نابینا در برابر یکی از شیطانی ترین دشمن هایش می باشد: رئیس نابینای یک یاکوزا...
زاتویکی در تلاش است تا ناآرامی که توسط یک گروه اوباش بر روی روستایی کوچک شکل گرفته را برطرف کند. اما از قضاء رئیس گروه کسی نیست جز یوجیمبو قهرمان. آیا این دو قهرمان با هم کنار می آیند یا نه؟
شمشیرزن نابینا که قول داده محموله ای را به دست یک مرد در حال مرگ برساند، طبق معمول با گروه های جنایتکار روبرو می شود و همچنین با یک راهب نابینا ملاقات می کند که...
یک سامورائی با مهارت بالا در بازی شطرنج، با زاتویکی دوست می شود، کسی که در بودنش خیلی چیزها عوض شده...
پس از اینکه زاتویکی عامل قتل سنسی (استاد) اش را پیدا می کند، متوجه توطئه ای وحشتناک از سمت دولت و خانواده ای مجرم می شود...
پس از اینکه زاتویکی در یک نبرد زخمی می شود، توسط یک دختر جوان و پدرش پرستاری می شود و بهبودی اش باز می گردد. اکنون او به خانواده آنها مدیون است و برای جبران می خواهد از آنها در برابر ارازل و اوباش مراقبت کند...
شمشیرزن نابینا، وعده داده تا یک دوشیزه را صحیح و سالم به خانه برساند، اما دو باند خطرناک پیدا می شوند که به طرز مرموزی به این دختر علاقه دارند...
زاتویکی، به منظور یافتن صلح و آرامش به روستای قدیمی اش می رود، اما در آنجا چیزی جز دردسر نصیبش نمی شود...