مرد خانواده دامپزشک بوده و علاقه ی زیادی به سگ ها دارد. او دلش میخواهد سگ های زیادی داشته باشد اما ...
یک جادوگر جوان به نام سامانتا با یک فانی به نام «دارن» آشنا میشود و با او ازدواج میکند. او سعی میکند که از قدرتهای جادوییش استفاده نکند و مانند سایر زنها خود کارهایش را انجام دهد. این در حالی است که خانوادهٔ جادوگرش از این وصلت راضی نبوده زیرا دارن جادوگر نیست و مدام در زندگی آن دو دخالت میکنند.
جک یک بازرس راه آهن است که با خانواده اش در تگزاس زندگی میکند. این خانواده اخلاق خاصی دارند، به طوری که هر چیزی در اطرافشان مطابق میلشان نباشد را یا تغییر می دهند و یا میخرند...
زمانی که پروفسور برينارد بيشتر بر روی مشتقات Flubber آزمايش انجام ميدهد به دردسر می افتد و تنها دانش آموزان هستند که می توانند به او کمک کنند...
« ديويد هاكسلى » ( گرانت ) دايناسورشناس كم حافظه در آستانه ى ازدواج با دخترى معقول است كه سر و كله ى « سوزان ونس » ( هپبرن )، وارثه ى عجيب و غريب، پيدا مى شود.
دو دزد جواهر، « گاستون » ( مارشال ) و « لیلى » ( هاپكينز ) با يكديگر هم دست مىشوند و دارايى « ماريت كولت » ( فرانسيس )، بيوه ى جوان و ثروتمند را بالا بكشند.