با زیرنویس چسبیده
«کري وايت» (اسپيسک) دختري خجالتي و تودار که از نيروي ذهني عجيبي برخوردار است پس از اين که مورد اذيت و آزار و تحقير هم کلاسي هايش قرار مي گيرد، انتقام سختي از آنان مي گيرد.
با زیرنویس چسبیده
در نيويورک، دو پيرمرد - يک يهودي و يک آلماني - در يک سانحه ي رانندگي کشته مي شوند. برادر پيرمرد آلماني، به نام «سل» (اوليوير) که از جنايتکاران زمان جنگ نازي هاست و صندوقچه اي از الماس (که از اردوگاه هاي مرگ جمع کرده) پيش برادرش به امانت داشته، به دنبال الماس ها مي آيد و خيلي زود با مأموري امريکايي به نام «داک لوي» (شايدر) درگير مي شود...
"هاوارد پرینس"، صندوقدار یک رستوران، به دوست نویسنده خود کمک می کند تا فیلمنامه اش را به یک ایستگاه تلویزیونی با نام خود بفروشد. او پول را برای پرداخت بدهیهای قمار خود استفاده می کند و...
با دوبله فارسی
وقتی همسر و دختر "مایکل کورتلند" تاجری موفق در یک عملیات نجات کشته می شوند زندگی اش به هم می ریزد. سالها بعد در سفری به ایتالیا او با "ساندرا پورتیناری" که شباهت زیادی به همسر سابقش دارد برخورد کرده و عاشق او می شود، اما...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
سال 1901. «جان برنارد بوکس» (وين)، معروف به «تيرانداز»، وارد شهر کارسن سيتي ايالت نوادا مي شود و به سراغ دوست قديمي اش «دکتر هاستتلر» (استوارت) مي رود. اما دکتر خبر خوبي براي او ندارد و مي گويد که «بوکس» به سرطان مبتلاست و چند هفته ي ديگر بيش تر زنده نمي ماند...
با زیرنویس چسبیده
«جوزي ويلز» (ايست وود)، مزرعه دار اهل ميزوري، براي گرفتن انتقام از بين رفتن خانه و خانواده اش به دست سربازان شمالي طي جنگ هاي داخلي امريکا، به نيروهاي جنوبي ملحق مي شود و پس از سال ها نبرد حاضر نمي شود به «تريل» (مکيني)، مردي که مسبب نابودي خانواده اش شده بود، تسليم شود...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«رابرت» و «کاترین» ازدواج کرده اند و با خوشبختی در کنار هم زندگی می کنند. رابرت سفیر ایالات متحده در انگلستان است و همسر او آخرین روزهای دوران بارداری اش را می گذراند. بچه آن ها مرده به دنیا می آید، اما یک کشیش در بیمارستان به رابرت پیشنهاد می کند یک نوزاد دیگر را که در هنگام تولد مادرش مرده است را به فرزندی بردارد. رابرت بدون گفتن به همسرش این پیشنهاد را قبول می کند و آن ها به لندن باز می گردند. طولی نمی کشد که اتفاقات عجیبی رخ می دهد و رفته رفته هشدارهای نگران کننده ی یک کشیش به رابرت باعث می شود او باور کند که بچه ای که از بیمارستان ایتالیا با خود آورده اند، همان ضد مسیح ( دجال ) است.
سال 2274. در جهاني ويران شده از جنگ و آلودگي، انسان ها در شهري مسقف زندگي بي بند و باري دارند و در سي سالگي به اجبار و با مراسمي مرموز به نام «تجديد» به زندگي شان خاتمه داده مي شود. «لوگان» (يورک)، يکي از گاردهاي امنيتي است که فراريان از «تجديد» را شکار مي کند و به او مأموريت داده مي شود تا در تشکيلاتي زيرزميني که مردم را به «پناهگاه» بيرون شهر فراري مي دهند، نفوذ کند.