




Fauda (در زبان عربی به معنای آشوب)، داستان دو طرفه درگیری بین اسرائیل و فلسطین را نشان می دهد. دارن، فرمانده نیروهای مخفی اسرائیل، در حال برنامه ریزی یک عملیات گسترده است...
در شهر بی انتها ماکوندو، هفت نسل از خانواده بوئندیا در عشق، فراموشی و گریزناپذیری از گذشته و سرنوشت خود سیر می کنند.
داستان زندگی یک پسر سیاه پوست ۱۳ ساله آمریکایی است که در محله بروکلین نیویورک زندگی میکند. داستان این سریال بر اساس زندگی واقعی "کریس راک" کمدین معروف آمریکایی نوشته شده است. "کریس" نوجوانی است با کلکسیونی از آرزوها و رویاها که بایستی از بردار کوچکتر خود مراقبت کند چرا که پدر و مادر او در بخش اورژانس کار میکنند.او می کوشد تا با وجود همه مشکلات دنیای خود را بسازد. در کنار او دوستان دیگری هم هستند که گاه در پیشبرد رویاهای دیوانه وار "کریس" به او کمک می کنند و گاه مزاحم پیشرفتش می شوند. داستان سریال خطی و ساده همراه با طنز ویژه سیاهان است. این سریال محصول سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ است و توانست با امتیاز ۸٫۱ به کار خود پایان دهد.
داستان سریال الهام گرفته از فیلم “روانی” آلفرد هیچکاک هست که زندگی “نورمن بیتس” و مادرش “نورما” به تصویر کشیده می شود. داستان از آن جا شروع می شود که نورما یک متل در شهر ساحلی می خرد و…
اصلان سویکان ممکن است رئیس بدنام ترین خانواده جنایتکار استانبول باشد، اما مادرش هولیا روی میز شام با مشت آهنین حکومت می کند. او توانسته است قبیله سرکش را با مجموعه ای از سنت های شکست ناپذیر حفظ کند که مهمترین آنها این است: "نمی توانی از سفره فرار کنی!" وقتی اصلان به خاطر زنی که تازه با او آشنا شده است، یعنی دوین روانشناس زیبا، شام خانوادگی را به هم می ریزد. دوین و اصلان عاشق هم می شوند و با نزدیک تر شدن آنها، روانشناس نمی تواند خانواده ناسازگار او را تشخیص دهد. اما آیا روانشناسی که درست وسط میدان جنگ پرتاب می شود می تواند همه را شفا دهد؟ و آیا او می تواند بدون بهبودی کامل از زخم های خود با خودشیفته ای مانند اصلان کنار بیاید؟
داستان بیگانه ی به زمین فرستاده شده ای به نام "هری" که هویت پزشکی را در شهر کلرادو، از آن خود کرده و به تدریج شروع به مبارزه با معضل اخلاقی ماموریت مخفی خود در زمین می کند.
عامر با دختری بنام آیسان دوست است. سردار، پدر آیسان به کمک دو دوست عامر به نامهای چنگیز و علی و به کمک خود آیسان، وی را طعمه یک دسیسه از پیش برنامه ریزی شده برای سرقت از یک قمارخانه قرار داده و او با خیانت دوستانش به عنوان گناهکار راهی زندان میشود. عامر طی یک حادثه آتش سوزی در زندان به شدت دچار سوختگی میشود، اما به کمک فردی بنام رامیز و طی یک جراحی پلاستیک، چهره اش تغییر میابد. دوستان عامر با فرض مرگ او در حادثه زندان او را به دست فراموشی میسپارند، غافل از اینکه عامر با چهره و نام جدید ایزل به قصد انتقام گیری دوباره وارد جمع دوستانه آنها شدهاست.
مَت مرداک خود را در مسیر برخورد با ویلسون فیسک مییابد، زمانی که هویتهای گذشتهشان کمکم آشکار میشود...
مائومائو با پدر داروسازش زندگی آرامی داشت. تا اینکه یک روز به عنوان یک خدمتکار پست به کاخ امپراتور فروخته شد. اما او برای زندگی مطیعانه در میان سلطنتها ساخته نشده بود. بنابراین وقتی وارثان امپراتوری بیمار میشدند، او تصمیم گرفت که وارد عمل شود و درمانی پیدا کند! این کار او چشم جینشی، یک مقام زیباروی کاخ را به خود جلب کرد که او را ترفیع داد. حالا او در حال ساختن نام خود با حل کردن رازهای پزشکی است!