




یک آتش نشان نیویورکی به مکان جدیدی در آستین تگزاس منتقل میشود , او با پسرش تنها زندگی میکند و مواقعی که سرکار است باید نگران مشکلاتش نیز باشد
یک مربی بسکتبال در کالج که از کار خود اخراج می شود و باید در یک دبیرستان خصوصی و عالی دخترانه مشغول به کار تدریس و مربیگری شود.
داستان بر میگردد به شهر آراریو که سیاه چال نامیده می شد.بل کرانیل ماجراجوی تازه کار وتحسین بر انگیزی است که یک جلسه سرنوشت ساز با یک جنس مخالف دارد.روزی در یکی از ماجراجویی هایش توسط یک حیوان که نیمی گاو ونیم دیگرش انسان است مورد حمله قرار میگیردو به مرز نابودی کشیده میشودولی توسط یک ماجراجویه زن چشم زوارینستین نجات پیدا میکند.که در نگاه اول دلباخته این زن میشود و آروزو دارد به ماجراجویی به سطح اون تبدیل بشه...
کارل، کارآگاه برجسته سابق، پس از حملهای که منجر به فلج شدن همکارش و مرگ یک افسر پلیس دیگر شد، عذاب وجدان شدیدی را تحمل میکند. با بازگشت به کار، پروندهای حل نشده به او محول میشود که تمام زندگیاش را درگیر خواهد کرد.
قبل از اینکه اسپارتاکوس بعنوان گلادیاتور وارد آرنا شود، گلادیاتور های بزرگ دیگری هم از دروازه های آنجا گذشته و بر روی شن های آرنا جنگیده اند. این سریال ماجرای قهرمان خانه ی باتیاتوس، «گانیکوس» را روایت می کند، که سال ها قبل از رسیدن اسپارتاکوس در آرنا برای باتیاتوس افتخار می آفریده است...
داستان این مجموعه در یکی از کثیف ترین دوران های تاریخ یعنی دهه 70 آمریکا جریان دارد. دورانی که فحشا و پورنوگرافی به صورت گسترده شهر نیویورک و منطقه منهتن را در بر گرفته بود. جیمز فرانکو در این مجموعه نقش دو قلوهایی به نام های وینسنت و فرانکی مارتینو را ایفا میکند که از مافیاهای این صنعت هستند...
این در مورد اتفاقات قابل توجهی است که پس از ازدواج دوغا و فاتح، فرزندان دو خانواده با فرهنگ های مختلف، در یک ازدواج برق آسا رخ می دهد.
داستان در ارتباط با شبکه سازمان جاسوسی شوروی، "کا.گ.ب" است که در آن سالها در کشور آمریکا تارهای خود را تنیده بودند. البته این مورد دو طرفه بود و هر دو کشور فعالیت گُسترده جاسوسی را برای کسب اطلاعات از طرف مقابل انجام میدادند. یک مرد و یک زن توسط کمونیست ها انتخاب میشوند تا به ازدواج یکدیگر درآیند. آنها پیش از این هیچوقت همدیگر را ندیده اند و یا عشقی در بین خودشان حس نکرده اند اما بخاطر آرمان های شوروی باید ازدواج کرده و با نام و مشخصات جعلی گام به "ینگه دنیا"، "امریکا" بگذراند! حاصل زندگی آنها پس از سالها دو فرزند دختر و پسر است که به هیچ وجه از پیشینه والدینشان آگاهی ندارند. آنها در محیطی کاملا آمریکایی، با رویایی آمریکایی بزرگ شده اند. برنامه های آمریکایی را از تلویزیون دیده اند و به مدارس آمریکایی در فلب ایالات متحده، یعنی "واشنگتن" میروند. زندگی این جاسوسان تقریبا بصورت آرامی میگذرد تا آنکه ماموری از FBI به خانه ای در همسایگی این زوج جاسوس نقل مکان میکند و این چنین اوضاع هر روز بغرنج تر میشود. فعالیت های جاسوسی انها نیز با پیامی از سوی "کا.گ.ب" تشدید میشود. "رفقا به پا خیزید." (رفقا: اصطلاحی رایج در میان کمونیست هاست.)
اين سريال داستان گروه زبده و كاركشته "بررسي صحنه جنايت" اداره پليس ميباشد كه با توانايي و تجربه افراد خود ، با كمترين شواهد و سر نخ هاي موجود ، پرده از رازهاي مخوف هر پرونده برميدارند...