




داستان سریال از جایی شروع می شود که تنش بین مردم فقیر شهر زیرزمینی "زاون" و شهر ثروتمندان "پیلت آور" بالا می گیرد و دو خواهر به نام های "وی" و "جینکس" در مرکز این ماجرا قرار دارند...
مارک، رهبری تیمی از کارمندان اداری را بر عهده دارد که حافظه آنها بین شغل و زندگی شخصی شان از طریق جراحی تقسیم شده است. آنها زمانیکه با همکاری مرموز در خارج از محیط کاری مواجه می شوند، مسیری را برای کشف حقیقت درباره ماهیت واقعی شغلشان آغاز می کنند...
روبی دانشجوی بورسیه زودباور ناخواسته شاهد یک راز در تالار مکستون است. جیمز، وارث میلیونر متکبر، مصمم است که او را ساکت کند، اما درگیری آنها جرقه ای غیرمنتظره بین آنها ایجاد می کند.
صنم هر صبح بعد چند ساعت کار در مغازه پدرش کل روز رو با کتاب خواندن و خیالبافی سپری میکنه و از زندگیش بیش از اندازه راضی هست.ولی تا زمانی که پدر مادرش گفتند اگه کار مناسب برای خودش پیدا نکنه به زور شوهرش میدن.صنم هم میره محل کار خواهرش و شروع به کار میکنه.هنوز خبر نداره عشقی که آرزویش رو داشت اونجا منتظرشه و …
داستان سه زن به نام های کری، میراندا و شارلوت و ماجرای پیچیده زندگی و دوستی آنها در 30 سالگی که پیچیدگی آن در پنجاه سالگی به اوج خود می رسد.
زندگی و عاشقانه های ناپایدار دو مرد مختلف را از طریق پاکسازی ها، جنگ ها، اعتراضات و طاعون دنبال می کند و بر موانع موجود در جهان غلبه می کند.
خانواده مک لاسکی دلالان قدرتمندی هستند که با موضوعات نژادپرستی سیستماتیک، فساد و نابرابری در کینگستون، میشیگان - جایی که تجارت زندانی کردن تنها صنعت پر رونق است، مقابله می کنند.
مرکزیت سریال بر روی دختر جوان و زیبایی به نام کریستین بنا شده است. کریستین دانشجوی سال دوم وکالت، به عنوان کارآموز در یک شرکت معتبر مشغول به کار است. کریستن تمام تلاش و تمرکزش را بکار گرفته تا بتواند لیاقت و شایستگی خود را اثبات کند تا به جایگاهی قابل قبول در شرکت دست یابد، اما آشنایی کریستین به واسطه یکی از همکلاسی هایش با روشی از کسب درآمد، او را وارد دنیای پرهیجان آن کار می کند. روش کار به اینصورت می باشد که دختران جوان در ازای دریافت مبالغ هنگفتی وارد رابطه عاطفی و جنسی با مردان و مشتریانشان میشوند...
چارلی هارپر که یک موزیسیین موفق است در خانه ویلایی خود در ساحل ملی بو زندگی راحتی دارد چارلی که از راه نوشتن اهنگ برای کمپانی های تبلیغاتی درامد خوبی دارد ادم سر زنده وخوشگزرانی است..اما استایل زنگی بدی دارد. زیاد مینوشد ، شرط بندی میکند و هر روز با یک زن زیبا معاشرت میکند اما از رفاقت کردن و داشتن رابطه پرهیز میکنه خود را اسیر یک نفر نمیکنه اما زمانی که برادرش الن که درست برعکس چارلی است و ادم ساده لوح و زن ذلیلی است به دلیل اینکه زنش طلاقش داده و خانه اش را گرفته مجبور میشه بیاد و با چارلی زندگی کنه …