پربازدیدترین فیلمهای سایت

لئونارد مردی که حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و دیگر قادر نیست چیز جدیدی را به خاطراتش اضافه کند. او بوسیله یادداشت‌ها و خالکوبی‌ کردن بدنش، به دنبال مردی است که فکر می کند همسرش را به قتل رسانده. در واقع این هدف آخرین چیزی است که او به یاد می آورد...

«ریچ» (اوون ویلسن) و «فرد» (جیسن سادیک) دو دوست صمیمی‌اند، و هردو چندین سال است که ازدواج کرده اند. اما وقتی که این دو مرد در خانه از خود بیقراری و بی حوصلگی نشان می دهند، همسرانشان تصمیم میگیرند تا یک هفته به شوهرانشان اجازه دهند تا هر کاری که دلشان می خواهد انجام دهند، بدون اینکه مورد مواخذه یا کوچکترین سوالی قرار بگیرند. این موضوع در ابتدا شبیه یک رویا برای ریک و فرد می باشد. اما آنها به زودی متوجه می شوند که رویایی که آنها از زندگی مجردی داشتند به طور فاحش و البته خنده داری با جهان واقعیت فرق دارد...

ایلین یک جادوگر جوان زیبا ، مصمم است تا مردِ رویاهایش رو پیدا کند ، او در آپارتمانش یک افسونی از عشق می سازد که با استفاده از آن مردها عاشق وی می شوند تا اینکه ...

هپی گیلمور سال‌ها پس از شهرتش در دنیای گلف دوباره مجبور می‌شود چوب‌های گلفش را بردارد. وقتی یک رقیب جوان و مغرور تهدید می‌کند رکورد او را بشکند و نامش را از تاریخ گلف پاک کند، هپی برای دفاع از میراثش به مسابقات برمی‌گردد...

قاتل سریالی معروف به قاتل چشم قلبی چندین سال است که در روز ولنتاین زوج های عاشق را به قتل می رساند و امسال نیز هیچ زوجی در امان نیست.

«باربارا کاوت» (دنچ) سال هاست که در يک مدرسه ي بريتانيايي تدريس مي کند. «شبا هارت» (بلانشت) مورد توجه «باربارا» قرار مي گيرد و اين دو خيلي زود دوست مي شوند. تا اين که يک شب که «باربارا» تا ديروقت در مدرسه مانده شاهد صحنه اي مي شود که نمي بايست مي ديد. حالا او چيزي را مي داند که افشايش ممکن است زندگي خانوادگي «شبا» را به خطر اندازد...

یک سوسمار 74 ساله به نام لئون و دوست لاک پشتش تصمیم می گیرند از باغ شیشه‌ای کلاس درس یک مدرسه در فلوریدا که دهه ها در آن زندگی می کردند، فرار کنند...

واریس در دوازده سالگی از صحرا به دلیل اصرار پدرش برای ازدواج با پیرمردی که قرار است چهارمین زنش باشد فرار میکند و به طرز معجزه آسایی نجات پیدا میکند و به موگادیشو میرود و از آن جا در زمان جنگ سومالی به واسطه مادربزرگش به انگلستان فرستاده میشود. او به محل اقامت خاله اش که همسر سفیر سومالی در لندن بوده میرود و مثل یک خدمتکار آن جا کار و زندگی میکند تا پایان جنگ سومالی که از ان خانه بیرون می‌آید و سرنوشتش سمت و سوی دیگری پیدا می کند...

زنی که خود را در باتلاق های اعماق جنوب بزرگ کرده است، مظنون به قتل مردی می شود که زمانی با او درگیر بوده است...

داستان شخصیت امبر (آتش) را معرفی می‌کند؛ یک زنی جوان، سرسخت، تندخو و آتشین که دوستی‌ او با مردی بامزه، شیطون و آسان‌گیر به نام وید (آب) و باورهای او درباره دنیایی که در آن زندگی می‌کند او را به چالش می‌کشد...