یک آدمکش با قلبی شکسته به میان بیایان می رود جائی که با شمشیرزنی ماهر آشنا شده و از او برای انجام دادن آدمکشیهایش استفاده می کند...
یک مجری جوان هالیوودی دستیار یک تهیه کننده بزرگ فیلم می شود، اما این شغل آنطور که فکرش را می کرده خوب پیش نمی رود، زیرا این تهیه کننده ظاهرا بدترین رئیس ممکن روی زمین است...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«اندي» (رابينز)، بانکدار محترم و پولدار ايالت نيوانگلند، به اتهام قتل همسرش و فاسق او به حبس ابد در زندان ايالتي شوشنک محکوم مي شود و اندکي بعد با «رد» (فريمن)، زنداني سياه پوست، دوست مي شود. پس از هجده سال، «اندي» ردي از قاتل اصلي پيدا مي کند و تصمیم می گیرد برای آزادی تلاش کند...
دیچ مربی چتر بازی است. یک روز یک زن نزد او می رود تا تحت آموزش قرار گیرد . روز آموزش با هواپیما به آسمان می روند تا بپرند . ولی موقعی که دیچ برای هماهنگ کردن نزد خلبان می رود و باز می گردد متوجه می شود که کریس به پایین پرتاب شده است دیچ برای نجات وی خود را به پایین پرتاب می کند ولی قادر به نجات او نمی شود...
با زیرنویس چسبیده
فیلم بر روی سه شهروند که ناخواسته در یک آپارتمان مشترک ساکن می شوند تمرکز می کند.”می” یک مامور مشاور املاک که از شغلش برای روابط نامشروع خود استفاده می کند،”آه جونگ” معشوق فعلی او و “هایسو آنگ” که کلید آپارتمان را ربوده و وارد آن می شود...
خانواده ای از تبار رزمندگان مائوری به همراه پدری خشن با مشکلات اجتماعی و نحوه رفتار مردم با آن ها دست و پنجه نرم میکنند...
دانشمندانی که هدایت یک ماهواره نظامی را بر عهده دارند، یکی یکی به قتل می رسند. اکنون وظیفه گروهی از ماموران ایالتی است که از جان آخرین دانشمندی که می تواند ماهواره را فعال کند، محافظت کنند...
«ماريو» (ترويزي)، پستچي ساده و کم بضاعتي در يک جزيره ي مديترانه اي است که زندگي اش به واسطه ي آشنايي با «پابلو نرودا» (نوآره)، شاعر شيليايي تبعيدي دگرگون مي شود. پس از رفتن «نرودا» از محل، «ماريو» که ذوق شعري در خود کشف کرده و چشمش بر زيبايي هاي شاعرانه ي محيط و مردمان پيرامونش باز شده، وارد فعاليت هاي سياسي مي شود...
در دير دورافتاده اي در مرز مقدونيه و آلباني، کشيشي جوان (کولن) به دختري (ميتفسکا) که از دست مرداني مسلح گريخته پناه مي دهد. چهره ها: لندن. «الکساندر» (سره بدزيا)، عکاسي معروف خبري و جنگي اهل مقدونيه از دوستش «آن» (کارتليج) مي خواهد که در سفر به زادگاهش او را هم راهي کند. اما زن مي گويد که به خاطر همسرش (ويلي يرز) نمي تواند. تصاوير: «الکساندر» به ده زادگاهش درمرز مقدونيه و آلباني مي رود. اما مردم او را نمي پذيرند.