با دوبله فارسی
داستان این فیلم در هندوستان دهه بیست میلادی رخ میدهد و درباره پسری جوان است که با یک اسب پرشور دوست میشود. در این دوران پرآشوب، تلاش این پسر برای رام کردن اسب و سوار شدن بر آن، او را به مبارزات مردم کشورش برای استقلال پیوند میدهد.
با زیرنویس چسبیده
بعد از تخقیر شوهر خودکشی میکند. بیوه حامله به تلخی بچه خود را از دست میدهد و عازم ماموریتِ انتقام برعلیه یک زن و خانواده اش میشود...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
این فیلم شرح وقایع زندگی ایپ من ، استاد بزرگ “وینگ چون “را از دهه ی ۱۹۳۰ تا وقایع بعد از دوران جنگ دوم بین چین و ژاپن و مرگ او روایت می کند. مردی که به بروسلی هنرهای رزمی را یاد داد...
با زیرنویس چسبیده
«راس» که از کالج اخراج شده، به مصرف شیشه گراییده و چندین رفیق عجیب و غریب پیدا کرده است، اما در ته دلش می خواهد دوباره با دوست دختر سابقش، «ایمی» رابطه برقرار کند...
با زیرنویس چسبیده
یک خبرنگار (هیل بری) برای سر در آوردن از کار یک تاجر به نام هریسون هیل (بروس ویلیس) که بهترین دوستش را کشته به او نزدیک شده و وارد یک موش و گربه بازی آنلاین میشود...
با دوبله فارسی
سه کودک با پیدا کردن یک بارانی جادویی، به دنیای جادو و ماجراجویی کشیده میشوند و برای شکستن نفرین بارانی و فرار از دست یک جادوگر خشمگین، باید رازی بزرگ را حل کنند.
با زیرنویس چسبیده
یک خانواده در دهه شصت میلادی، برای رسیدگی به ارثیه فامیل فوتشده به ملک او میروند و در آنجا با اسرار شوم، آیینهای قدیمی و اتفاقات عجیب و غریبی روبرو میشوند که در آن خانه پنهان است.
با زیرنویس چسبیده
مغولها، به فرماندهی چنگیز خان، به سوی غرب حرکت کردند تا سلسلهی جین را سرنگون سازند و قصد داشتند برای نابودی سلسلهی سونگ به جنوب نیز لشکرکشی کنند. در این میان، استادان هنرهای رزمی از مکاتب گوناگون در دشتهای مرکزی چین، با گردآوری نیرو، برای دفاع از شهر شیانگ یانگ آماده میشدند.
با زیرنویس چسبیده
«دی جی» که یک خلافکار اهل ممفیس است، تصمیم گرفته اولین موزیک رپ اش را ضبط و منتشر کند. وقتی که خبر آمدن رپر مشهوری بنام «اسکینی بلک» به گوشش می رسد، تمام تلاشش را می کند تا بتواند توجه او را جلب کند.
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
در سال 1950 در جنگ های کره سرگرد سلیمان یک دختر نیمه یخ زده و ترسیده،بدون پدر و مادر در وسط جنگل پیدا میکند که خیلی ترسیده و نزدیک به یخ زدن هست سرگرد سلیمان او را قاچاقی به اردوگاه ارتش میبرد و در آنجا از او مراقبت میکند ولی به خاطر عدم توانایی برای برقراری ارتباط با او اسمی برایش انتخاب میکند “آیلا” به یاد شبی که او را پیدا کرده بود.بین آیلا و سلیمان ارتباط قلبی زیادی برقرار میشود…