دهه ي 1950، استراليا. «ديويد هلفگات» (رافالوويچ) با وجود سن کم، نشانه هايي از نبوغ در نواختن پيانو از خود نشان مي دهد. او در نوجواني (تيلر)، به لندن مي رود تا تحت نظر «سسيل پارکس» افسانه اي (گليگود) آموزش ببيند. بعدتر «ديويد» (راش) در يکي از حياتي تري لحظات زندگي حرفه اي خويش روي صحنه از حال مي رود.
با دوبله فارسی
پراگ. «فرانتيشک لوگا» (از دنيک سوراک) که زماني ويولن سليست معروفي بوده و حالا کارش به نوازندگي در مراسم ترحيم و خاک سپاري ها کشيده شده، ناچار مي شود سرپرستي کودکي پنج ساله به نام «کوليا» (شاليمون) را به عهده بگيرد...
سال 1964. گروه جاز محلي «واندرز» با ترانه ي «آن کاري...» توجه «آقاي رايت» (هنکس) را که براي کمپاني بزرگ و معتبر پلي تون ريکوردز کار مي کند به خود جلب مي کند. خيلي زود «آن کاري...» منتشر مي شود و در سراسر امريکا با استقبال روبه رو مي شود...
با زیرنویس چسبیده
یک حسابدار ژاپنی موفق اما ناراضی زمانی که شروع به درس خواندن مخفیانه دروس رقص سالن رقص می کند، شور گمشده زندگی خود را پیدا می کند...
"گلن هلند" موسیقیدان و آهنگسازی است که برای پرداخت اجاره خود اقدام به آموزش دادن می کند.او تلاش می کند تا به هدف واقعی خود مبنی بر ساختن یک کار بزرگ که نشانی از او برای همیشه بر جای بگذارد برسد...
سال 1827. پس از دفن جسد «لودويگ و ان بتهوون» (اولد من)، «آنتون شيندلر» (کرابه)، دوست و ناشر آثارش نامه اي در کشوي ميز تحريرش پيدا مي کند که در آن، همه ي دارايي معنوي و آثارش را به زني مجهول که او را محبوبه ي ابدي اش خوانده، تقديم کرده است. «شيندلر»، تنها از سر کنجکاوي براي کشف اين تنها نکته ي مجهول زندگي «بتهوون»، جست و جوي خود را آغاز مي کند.
يک گروه ناموفق راک به نام «لون رينجرز» تصميم مي گيرند گرداننده هاي ايستگاه محبوب راديويي شان، KPPX را به گروگان بگيرند و از آنان بخواهند نوارشان را پخش کنند...
سه خواننده- «تيک / ميتسي» (ويوينگ)، «آدام / فيليشيا» (پپرس) و «برنادت» (استامپ)- سوار بر اتوبوس مدرسه ي پر نقش و نگاري که «پريسيلا» نام دارد، به مناطق دور افتاده ي صحراي استراليا مي روند و برنامه اجرا مي کنند.
وین دوباره بازگشته و اینبار تصمیم دارد با دوستش یک کنسرت راک ترتیب دهد. در همین حال رئیس دوست دخترش به او نظر دارد و وین باید هرچه سریعتر دوست دخترش را به لس آنجلس منتقل کند...