زنی جوان که تلاش می کند با مادر سختگیر و همسری خیانت کار کنار بیاید با از راه رسیدن دوست دوران کودکی اش به آرامشی بسیار دست می یابد و...
با زیرنویس چسبیده
«لوسی» بعنوان پیشخدمت در رستوران فست فود کار می کند و با دوستش «جیمی» که یک نوازنده است مشکلاتی دارد. «تلما» با «داریل» ازدواج کرده، مردی که دوست دارد همسرش مدام در آشپزخانه بماند، تا او بتواند تلوزیون تماشا کند. روزی «تلما» و «لوسی» تصمیم می گیرند زندگی عادی شان را کنار بگذارند و با ماشین به جاده بزنند. اما در این سفر «لوسی» مردی که «تلما» را تهدید کرده است را می کشد، و از این رو آن دو تصمیم می گیرند به مکزیک بگریزند، اما طولی نمی کشد که پلیس آمریکا دستگیرشان می کند.
"جو هاف" پلیس سرسختی است که تلاش می کند به یک گروه خطرناک موتورسواری نفوذ کند. اف بی آی او را وادار می کند تا به یک گروه خطرناک که از دستگیر شدن رهبر خود بسیار خشمگین هستند نفوذ کند و...
"توماس" و "آلفرد" در یک زمان متولد شدند.یک آتش سوزی باعث شد پرستارها برای نجات نوزادان به زحمت بیافتند.چون "توماس" احساس می کند لیاقت ثروت "آلفرد" را دارد تصور می کند هنگام تولد جایشان با هم عوض شده و...
با زیرنویس چسبیده
«ورونیکا» (ژاکوب) به کراکوف می آید و در مدرسه ی موسیقی به تحصیل آواز می پردازد، اما پس از مدتی بیمار می شود و در نخستین اجرای عمومی اش روی صحنه می میرد. در همین زمان در پاریس، «ورونیک» (ژاکوب) آرزوهایش را برای بدل شدن به یک خواننده ی حرفه ای کنار می گذارد تا معلم مدرسه شود و در ضمن گویی با نوعی تله پاتی وجود همزادش را حس می کند
داستان "استیوی" کارگر ساختمانی و دوست دخترش یک خواننده پاپ بیکار که شرایط زندگی طبقه ضعیف بریتانیا را نشان می دهد...
با زیرنویس چسبیده
داستان در مورد سه دوست در یکی از محله های شهر لس آنجلس است که از دوران کودکی باهم بزرگ شده اند، و اکنون درگیر دنیای خلاف و مواد مخدر هستند...
آلمان، سال 1945، با پايان جنگ جهاني دوم، «لئوپولد کسلر» (بار)، جوان آلماني تبار، از امريکا به زادگاه اجدادي خود باز مي گردد. عموي «لئو» (ياگارت)، او را به عنوان مأمور قطار به کار مي گمارد و خيلي زود «لئو» با «کاتارينا» (سوکووا)، دختر رئيس راه آهن، آشنا مي شود و ازدواج مي کند. در حالي که پس از چندي نازي هاي متعصب، که کماکان به خرابکاري ادامه مي دهند، از «لئو» مي خواهند تا با جاسازي بمبي در قطار، آن را منفجر کند...
بر اساس یک داستان کوتاه توسط استفن کینگ، یک مرد و بازگشت خانواده اش به شهر خانه خود را، اما او پس از آن توسط نوجوانان که فوت کرد زمانی که او یک بچه بود مورد آزار و اذیت.