«عمار» و «پرم» دو رقیب عشقی هستند که هر دو یک دختر را دوست دارند، با این حال سعی دارند او را از خطراتی که از سوی یک تبهکار شرور تهدیدش می کنند نجات دهند...
داستانی در مورد جزئیات یک مرکز درمانی غیرمعمول در اوایل قرن بیستم که توسط دکتر جان هاروی کلوگ عجیب و غریب اداره می شد...
دنی از زمان کودکی احساس برتری نسبت به برادرش کوین، یک ستاره فوتبال سابق داشته است. دنی در یک پمپ بنزین کار میکند و کوین نیز مربی یک تیم فوتبال محلی است. زمانی که دختر دنی سعی میکند وارد آن تیم شود، کوین و دیگر اعضای تیم او را پس میزنند و همین مسئله موجب میشود تا دنی به فکر تشکیل یک تیم برای رقابت با آنها بیافتد...
روزی شاهزاده جوان با دوستانش برای شکار به دریاچه میرود قوی زیبا و عجیبی را میبیند و با تعقیب ان متوجه میشود ان قو دختر زیبا و جوانی بنام ادت هست که با طلسم جادوگری در هر طلوع تا غروب افتاب به شکل قو در می اید...
باز هم یه لشگر زره پوش "سزار" تارومار میشود و این بار "سزار لوکولوس" را برای دستگیری قهرمانان گول می فرستد ...
یک مجری جوان هالیوودی دستیار یک تهیه کننده بزرگ فیلم می شود، اما این شغل آنطور که فکرش را می کرده خوب پیش نمی رود، زیرا این تهیه کننده ظاهرا بدترین رئیس ممکن روی زمین است...
«ماريو» (ترويزي)، پستچي ساده و کم بضاعتي در يک جزيره ي مديترانه اي است که زندگي اش به واسطه ي آشنايي با «پابلو نرودا» (نوآره)، شاعر شيليايي تبعيدي دگرگون مي شود. پس از رفتن «نرودا» از محل، «ماريو» که ذوق شعري در خود کشف کرده و چشمش بر زيبايي هاي شاعرانه ي محيط و مردمان پيرامونش باز شده، وارد فعاليت هاي سياسي مي شود...
فرانک جوان و دوستانش ایده ای به سرشان میزند. آنها تصمیم می گیرند به شهر بزرگ بروند و چندتا زن خیابانی استخدام کنند تا با آنها خوش بگذرانند. اما همه چیز به سادگی پیش نمی رود و سرانجام با زنی آشنا می شوند که آنها را به خانه می رساند. آن زن در خانه درختی فرانک می ماند و پدر فرانک که مجرد است فکر می کند او معلم فرانک است و...