با زیرنویس چسبیده
چندین سرباز در جنگلی گرفتار میشوند. شب هنگام گرگینهها به سراغشان میآیند. سربازان به کلبهای پناه میبرند اما آنجا، جای امنی نیست...
با زیرنویس چسبیده
تحول عجيبي در نسل خون آشامان رخ داده است: ریپر خون آشامي که داراي داراي خاصيت خون آشامي سيري ناپذير است و بر خلاف خون آشامان با گلوله از بين نمي رود. طعمه هاي ریپر هم انسانها و هم خون آشامان هستند و قربانيهاي او خودشان بصورت ریپر در مي آيند. جمعيت آنها به سرعت افزایش مي يابد، اين امر موجوديت خون آشامان را تهديد مي کند زيرا بزودي انسان کافي براي تامين خون مورد نياز آنها وجود نخواهد داشت. بلید و يک دانشمند اسلحه سازي با نام اسکاد بطور عجيبي توسط شوراي خون آشامان فراخواني مي شوند...
با زیرنویس چسبیده
بعد از یک تصادف در آزمایشگاه، و انتشار ویروسی خطرناک، دو مامور امنیتی باید با صدها نفر از افرادی که در آزمایشگاه کار می کردند و اکنون به جانورانی آدم خوار تبدیل شده اند، مبارزه کنند.
کارآگاه «میچ پرستون» (رابرت دنیرو)، پلیسی است که به هیچ چیز جز شغلش اهمیت نمی دهد. بعد از رخ دادن اتفاقاتی غیر منتظره، او مجبور میشود به همراه یک افسر پلیس که کوچکترین شباهتی به او ندارد، در یک برنامه تلوزیونی پلیسی بازی کند.
یک جایزه بگیر در تعقیب تبهکاری فراری است. آنها در یک انبار دورافتاده با هم برخورد می کنند، جائی که یک معامله الماس در جریان است و...
با زیرنویس چسبیده
سال 1895. «الکساندر» (پيرس)، دانشمند، استاد دانشگاه و مخترعي نيويورکي است که به سفر زمان اعتقاد دارد. مرگ نامنتظر و ناغافل نامزدش، او را ترغيب مي کند ماشين زماني بسازد که اميدوار است به کمک آن گذشته را تغيير دهد. اما وقتي نمي تواند در گذشته تغييري به وجود آورد، خود را هشتصد هزار سال به آينده پرتاب مي کند...
با زیرنویس چسبیده
اواخر سال ۱۹۶۵، در ویتنام، «سرهنگ دوم هال مور» (گیبسن) مأموریت یافته تا در دره ی درانگ حملاتی را فرماندهی کند. اما دیری نمی گذرد که «مور» و سربازانش درمحاصره ی دو هزار نفر ازنیروهای دشمن قرار می گیرند .
بزرگترین اتفاق در سال 2005 یک ورزش خشونت آمیز میباشد که میتواند عواقب وحشتناکی همچون مرگ را به دنبال داشته باشد...
با زیرنویس چسبیده
«گوردي بروئر» (شوارتسنگر)، آتش نشان لس آنجلسي، پس از کشته شدن همسر و پسرش در بمب گذاري مقابل دفتر نمايندگي کلمبيا، وارد عمل مي شود تا به سبک خودش، انتقام بگيرد.
قاسم که ادعا میکند برای خانواده و دوستانش در یک شرکت صنعتی در بندرعباس کار پیدا کرده، آنها را سوار هواپیما میکند. اما تنها نرگس است که از قصد قاسم خبر دارد. قاسم هواپیما را میدزدد و ....