با زیرنویس چسبیده
پيتسبرگ. «فرانکي پيچ»، آرايش گري بيست و خرده اي ساله، اعتقادات مذهبي قرص و محکمي ندارد تا آن که اتفاقات عجيبي برايش رخ مي دهند و رفته رفته همان علايم «استيگماتا» جراحت هايي بر روي دست و پا و پهلو، هم چون مسيح بر بالاي صليب بر بدنش ظاهر مي شوند...
پس از مرگ رئیس جمهور آمریکا ، قائم مقام وی در انتخابات پیروز شده و به جای او رئیس جمهور می شود ، حال باید او از یک بحران نظامی جلوگیری کند و ...
«جیک رودل» (مگوایر)، پسر یک مهاجر فقیر آلمانی، در میزوری بزرگ شده است. «جک بول چایلز» (آلریش)، پسر مزرعه دار محلی، مثل برادر به «جیک» نزدیک است. زمانی که در جنگ داخلی، مزرعه نابود می شود و پدر «جک» به دست اوباش شمالی به قتل می رسد، دو پسر مغرور جنوبی به جبهه می روند...
با زیرنویس چسبیده
«لستر برنم» (اسپيسي) مردي حدودا چهل و پنج ساله و اسير دوران گريزناپذير بحران در زندگي است. تا اين که شيفته ي زيبايي «آنجلا» (سوواري)، دوست «جين» (برچ)، دختر خود مي شود و تصميم مي گيرد که تحولي در زندگي اش به وجود آورد....
با زیرنویس چسبیده
«هومر ولز» (مگواير) در يتيم خانه ي سينت کلاود در مناطق روستايي «مين» و تحت نظارت شديد ولي رئوفانه ي «دکتر ويلبر لارچ» (کين) بزرگ شده است. «لارچ» معلومات پزشکي خود را به «هومر» انتقال داده، اما «هومر» تصميم مي گيرد يتيم خانه را ترک کند تا دنيا را ببيند...
فیلم داستان واقعی یک معلم جوان را روایت می کند که با انجمن آموزش و پرورش مبارزه کرد تا اجازه آموزش ویولن را به بچه های محروم مدرسه بگیرد...
با زیرنویس چسبیده
دهه ي 1930. «امت ري» (پن) يکي از بهترين نوازنده هاي گيتار جاز و در واقع، پس از «جنگو راينهارت» افسانه اي، بهترين گيتاريست دنيا به شمار مي آيد. «امت»، با وجود تمامي شور و حساسيتي که دارد، در خارج صحنه، آدم بي سروپايي است...
پس از اینکه آخرین کار آنها "شاهزاده آیدا" با شکست مواجه می شود،رابطه بین "گیلبرت" و "سولیوان" در آستانه پایان یافتن قرار می گیرد.دوستان و همکاران آنها تلاش می کنند آن دو را دوباره به هم نزدیک کنند و این کار راه را برای ساخت "میکادو" یکی از شاهکارهای آن دو هموار می کند...
با زیرنویس چسبیده
«کريگ شوارتس» (کيوساک)، عروسک گردان خياباني، با اصرار همسرش، «لوته» (دياز)، در شرکت لستر به مديريت «دکتر لستر» (بين) کاري مي گيرد؛ شرکتي که در طبقه ي هفت و نيم يک برج اداري قرار دارد. روزي «کريگ» يک در پنهاني را کشف مي کند که او را از راهرويي به مغز بازيگري به نام «جان مالکوويچ» مي برد و او مي تواند براي پانزده دقيقه زندگي او را تجربه مي کند.