داستان این سریال در رابطه با موجی از حملات حیوانات وحشی در مقابل انسان ها است. Jackson Oz، یک جانورشناس است. او زمانیکه در حیات وحش آفریقا به سیاحت های اکتشافی می پرداخت، متوجه رفتارهای عجیب و غریب حیوانات میشود. زمانی که حملات حیوانات ماهرانه تر، هماهنگ تر و وحشیانه تر می شود، وی مجبور می شود تا قبل از این که دیگر جایی برای مخفی شدن برای مردم باقی نمانده باشد، به دنبال راز این موضوع بگردد و آن را پیدا کند...
داستان سریال با یک فیلم ویروسی در یوتیوب شروع میشود، این فیلم باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای عدهای از دانش آموزان نوجوان مدرسه معروف لیکوود میشود. این مدرسه، محل اصلی رخدادهای داستان نسخه سینمایی بود. آدری یکی از دانشآموزان نسل جدید این مدرسه است که با حوادثی روبهرو میشود که در نسخه سینمایی برای دانشآموزان نوجوان مدرسه لیکوود دردسرساز شده بود.
ایلول 16 ساله تو یه خونه کوچک با مامانش مسعوده،خواهرش بوشرا و پدرخوندش کمال زندگی میکنه کمال به ایلول تجاوز میکنه،ماجرارو به مامانش تعریف میکنه،مامانش بعد کلی فکر کردن چاره ای پیدا میکنه،ایلول رو به بهزیستی میزاره..تو خونه روبروی بهزیستی “جمره” زندگی میکنه دو سه متر اونورتر از بهزیستی تو خونه جمره اینا زندگی خیلی متفاوته،یه زندگی مجلل… مدیر بهزیستی فریده، ایلول رو که مامانش به بهزیستی سپردتش رو میخواد دلداری بده از آن شب به بعد زندگی تو بهزیستی ایلول شروع میشه..
اصل و بوراک شخصیت هایی هستن که کاملاً با هم دیگه ضد هستن ، اصل در یک زندگی شاهانه با بوراک آشنا میشود اینا کسانی بودن که هیچ موقع همدیگه رو ندیده بودن و طرز فکر متفاوتی داشتن ، بعد از انفجار آتشفشان میفهمن که داخل یک بازی گیر کردن
داستان سریال بر زندگی گروهی از ورزشکاران حرفه ای ورزش فوتبال و روابط شخصی-اجتماعی و چالش های در اوج ماندن در این شغل متمرکز شده است. در این میان اسپنسر استراسمور (دواین جانسون) که در گذشته از چهره های مطرح و شناخته شده این رشته بوده است در تلاش است با استفاده از روابط گذشته خود و با نزدیک شدن به ستاره های کنونی فوتبال برای خود شغل جدیدی دست و پا کند.
سریال فاجعه در مورد یک زن ایرلندی و یک مرد آمریکایی در لندن می باشد که خیلی در تلاشند که عاشق یکدیگر بشوند...
داستان سریال درباره ی گروهی جایزه بگیر بین سیاره ای است که به دنبال افراد خلافکار می گردند و این در حالیست که یک سیستم از راه دور، آن ها را زیر نظر دارد...
وقتی برادر دفنه بدهکار می شود و اسیر می شود، دفنه مجبور می شود در ازای پول پیشنهادی را بپذیرد. او باید کاری کند که اومر، یک طراح کفش ثروتمند که صاحب یک شرکت است، عاشق او شود و با او ازدواج کند.
همانطور که حملات مغول بیشتر می شود، یونس به نلیحان سفر می کند و در آنجا خود را به عنوان یک مقام سلجوقی معرفی می کند. او پس از پیوستن به تاپتوک امره، به سفر خود ادامه می دهد.
گونش سی و پنج ساله است. سه بچه داره . اهل ازمیر است گونش معلم ادبیات است گونش با شخصیتی که اختلاف نظر هفده سالگی دارد آشنا میشود . دخترهای دوقلویش نازلی ، سلین و با دختر کوچیکش پری که دو سال از آنها کوچکتر هست به تفاهم میرسد سپس هالوک مرت اوغلو که اهل استانبول است برای یک کاری در مقابل گونش قرار میگیرد، هالوک و گونش عاشق همدیگه میشوند . پیشنهاد ازدواج دادن هالوک در یک زمان کوتاه گونش را غرق خواهد میکند . گونش میخواد پیشنهاد ازدواج رو قبول کنه اما این وسط یه مشکل کوچیکی است و اونم اینکه دختران گونش از وجود هالوک خبر ندارند یکی از دوقلو ها نازلی با این ازدواج مخالفت میکند سلین هم این ازدواج رو هم برای مامانش و خودش فرصت خوبی میدونه و قبول میکنه و کوچکترین دخترش پری هم میگه انتخاب خوشحال کننده مامانش ، اون رو هم خوشحال میکنه با وجود همه مشکلاتی که نازلی بار می آورد هیچ چیزی هالوک رو بیخیال گونش نمی کند . گونش و دخترهاش مثل بمب وسط زندگی خانواده مرت اوغلو میشوند . خانواده مرت اوغلو به اندازه ای که از بیرون …