داستان سریال مربوط به دختر زیبایی به اسم جین است که به صورت برهنه در میدان تایمز رها شده است. بدن وی پر از خالکوبی های مرموز و پیچیده است که توجه سایرین را به خود جلب میکند. جین هیچ چیز به خاطر نمی آورد از اینکه چطور این بلا سر او آمده و کار چه کسی بوده است. او نه تنها این حوادث را به یاد نمی آورد بلکه نمیداند چه کسی است و چه گذشته ای دارد. اما یک چیز قابل توجه در خالکوبی های او وجود دارد. در پشت گردن او نام کرت ولر مامور اف بی آی خالکوبی داده شده است. جین، بازرس ولر و سایر مامورین اف بی آی به سرعت در می یابند که هر نشانی که روی بدن جین قرار دارد یک سرنخ برای حل بحران هویت اوست و نشان میدهد که او چه کسی است...
داستان سریال حول شخصیت فردی به نام Dash متمرکز است که از سال 2040 به همراه برادر دوقلویش Arthur و خواهر ناتنیش Agatha که از توانایی آینده نگری بهره مند می باشند توسط پلیس در خردسالی وارد این سیستم پیش بینی گشته بودند. اما حالا در سال 2065 سیستم های پیشگیری از وقوع جرم تغییر بسیاری یافته و از انحلال واحد مربوطه بیش از یک دهه می گذرد. در این زمان Dash که همچنان با نمایه ها و کابوس های وحشتناکی از حوادث آینده مواجه است خود را به پلیس سرسخت و گستاخی به نام Lara Vega نزدیک کرده تا بتواند از توانایی هایش برای جلوگیری از وقوع جرایم استفاده نماید. ضمن آنکه این دو همزمان تلاش خود را برای یافتن Arthur که به طرز اسرار آمیزی ناپدید گشته است و افتادن او به دست تبهکاران می تواند مشکلات فراوانی ایجاد کند آغاز می نمایند....
این سریال در موردِ شوالیهای ـست در دورانِ شاه ادواردِ اول که سوگند خورده که دیگر از شمشیر خونین ـش استفاده ای نکند، اما مسائلی همچون ظلم و ستم، دست به دستِ هم میدهند تا او، این سوگند را زیر پا بگذارد و دوباره دست به شمشیر شود...
ساکنین سفینه ی ” روکینانت ” یک کشتی متروکه را می یابند که رازی در آن نهفته است که شاید باعث انقراض نسل انسان ها شود...
زنی شوهرش را به داشتن رابطه مشکوک می کند. پس از پیروی از چندین خط تحقیق ، بسیاری از موارد از جمله ردیف خشونت در زیر سطح باز می شود.
توبچگی با دنیای جنایتکار خودش غریبه نیست.. هرکی تو این دنیا باشه برای مخالفت با بی عدالتی قسم میخوره.. با بزرگ شدن و ثروتمند شدن، خودش منبع این بی عدالتی میشه.. از دوست داشتن دوری نمیکنه… دوست داشته شدن رو هم خیلی دوست داره… دوست داره تو چشم همه زنای زندگیش باشه:مامانش،همسرش،دخترش و دوست دخترش… خانوادشو خیلی عزیز میشمره… برای اونا مثل یه پدر فداکاره… یه دوست وفادار… یه برادر… یه رئیس عادل و بخشنده.. ولی برای زنده موندن مجادله میکنه،چون دولت برا رسیدن به خواسته های خود این آدمو مخالف خود میبینه
«مارینهته» و «آدریان» دو نوجوان معمولی هستند که با مشاهدهی تهدید یم موجود شرور، تبدیل به ابرقهرمانهایی به اسم «لیدی باگ» و «کت نویر» میشوند.
داستان سریال درباره یک گروه مختلف از افراد استخدام شده FBI می باشد که به مرکز آموزش FBI در شهر کوچک کوآنتیکو که در ناحیه ویرجینیا واقع است فرستاده میشوند تا آموزشهای لازم را ببینند. افراد این گروه، بهترین، خلاقترین و باهوش ترین افرادی هستند که به استخدام FBI درآمده اند و یکی از آنان مغز متفکر بزرگترین حمله تروریستی است که بعد از واقعه 11 سپتامبر درنیویورک رخ می دهد...
داستان حول محور دو شخصیت اصلی به نامهای پابلو اسکوبار (با بازی واگنر موورا) سرکرده گروه کلمبیایی کوکائین و خاویر پینا (با بازی پدرو پاسکال) مأمور مکزیکی ستاد مبارزه با مواد مخدر DEA میگذرد که پینا از سوی مقامات عالی رتبه آمریکایی طی یک مأموریت به کلمبیا فرستاده میشود تا اسکوبار را دستگیر کند یا در بدترین حالت او را به قتل برساند...