کیم شین یک گوبلین هست که محافظ ارواح هم هست و ادمها رو در دنیای بعد از مرگشون راهنمایی میکنه. او با وانگ یئو زندگی میکنه که یک فرشته مرگ هست که دچار فراموشی شده و مسئول گرفتن جان ادمهاست. هر دوی اونها با هم مردن و عبور از مرگ ادمها رو میبینند. شین دیگر نمیخواهد جاودانه باشه و برای پایان زندگی جاودانه اش به دنبال یک عروس فانی میگرده. در همین حال جی یون تاک یک دانش اموز دبیرستانی هست که با وجود واقعیتهای دردناک زندگیش, همچنان خوشبین هست و در اخر عاشق گوبلین میشه. کیم سان صاحب یک مغازه است و دختری بسیار جذاب و درخشان که همه مردها عاشقش میشوند,او دختر سخت کوشی هست و با فرشته مرگ ملاقات میکنه و زندگیش شروع به تغییر میکنه ….
این مینی سریال جنایی داستان مامور پلیسی به نام جیم فیتزجرالد را دنبال میکند که به دنبال گیر انداختن یک قاتل و بمبگذار زنجیرهای هست، اما…
داستان این سریال فانتزی در مورد یک آدمکش حرفه ای می باشد که طی حادثه ای مجروح می شود و در این زمان با یک اسب آبی رنگارنگ دوست می شود...
در دنیایی که با افراد تغییر یافته با بی اعتمادی و ترس برخورد میشود موسسه ای مخصوص تغییر یافته ها برای به دست آوردن صلح و زندگی مسالمت آمیز آنان با انسانها میجنگد…
یک کارمند سازمان ملل متحد به این موضوع پی می برد که آژانسی که برایش کار می کند، یک دروازه به سوی یک بعد موازی را دارد پنهان می کند…
سریال “فراری ها” (Runaways) داستان 6 نوجوان را روایت میکند. آنها عضو یک خانواده باستانی هستند که هر ساله رسم دارند یکی از کودکان خود را قربانی کنند. این نوجوانان پس از جاسوسی از والدین خود متوجه میشوند که آنها در اصل عضو یک سازمان جنایی پیشرفته به نام “غرور” هستند. با این حال، آنها از شیوه زندگی والدین خود حمایت نمیکنند و تصمیم میگیرند با کشف قدرت و توانایی خود، گروه فراری ها را تشکیل بدهند. آنها تصمیم به فرار از محل زندگی خود میگیرند، اما والدین آنها نیز بهدنبال دستگیری و بازگرداندن فرزندان فراری خود هستند...
داستان این سریال در مورد جوانی به نام جاش می باشد که زندگی بسیار خسته کننده ای دارد و زمانی که کار نمی کند، زمان زیادی را صرف بازی های ویدئویی می کند. زمانی که تمام دنیا در یک بازی کم آورنده اند و فکر می کنند قابل شکست دادن نیست، او این بازی را شکست می دهد و در آن پیروز می شود. پس از شکست این بازی، افرادی مرموز از آینده ظاهر می شوند. آن ها باعث شده اند تا دنیا را خطری بزرگ تهدید کند و تنها کسی که آن را می تواند نجات دهد، جاش است. جاش با استفاده از سفر در زمان، تیمی حرفه ای برای نجات زمین آماده می کند و داستان سریال آغاز می شود...
آستر و یونو در بدو تولد در کلیسایی رها شدند و به شکل جدا نشدنی با هم رشد کردند. در روزگار کودکی آنها با یکدیگر عهدی بستند تا بر سر امپراتور جادوگران شدن رقابت کنند. هرچند، وقتی بزرگ شدند تفاوتی بین آنها آشکار شد. یونو نابغه نابغه ای در جادوگری با قدرت و تسلط بالا بود، درحالی که آستر به کلی نمیتوانست از جادو استفاده کند. ولی تلاش میکرد کمبود خود را با تمرین فیزیکی جبران کند. وقتی آنها در سن 15 سالگی گریمورشان را دریافت کردند، یونو کتابی شگفت انگیز با شبدر چهار برگ دریافت کرد (به اکثر مردم شبدر سه برگ میرسد)، درحالی که به آستر هیچ چیز نرسید. هرچند، وقتی یونو در خطر بود حقیقت در مورد قدرت آستر نمایان شد؛ به او یک گریمور با شبدر پنج پر رسید، یک “شبدر سیاه”! اکنون دو دوست پا در عرصه جهان میگذارند، هردو با هدفی یکسان!