ماریسا ایروین برای بردن پسر خردسالش میلو از اولین قرار بازیاش از راه میرسد، اما زنی که در را باز میکند، مادری نیست که او بشناسد. او میلو را ندارد و هرگز چیزی در مورد او نشنیده است. همانطور که بدترین کابوس هر پدر و مادری شروع به آشکار شدن میکند، سوالات جدید منجر به اسرار عمیقی میشود و شکافهایی را در دنیای به ظاهر بینقص ایروین آشکار میکند تا اینکه همه چیز از هم میپاشد.
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه