مایکولا و واسیا پس از اینکه متوجه شدند پدرشان در حال مرگ است، در لوکزامبورگ که در کودکی آنها را ترک کرده بود ، به جستجوی پدرشان می روند. کولیا او را یک قهرمان میداند، در حالی که واسیا فکر میکند او یک رذل است...
کاترینا وربیتسکایا به عنوان یک بانوی نجیب در کنار مادرخوانده خود، آنا چروینسکایا بزرگ شد. اما او برای جهانیان به منزله ی ...