باریش تلی، ورزشکار پرتلاش و با ارادهای قوی، زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. در کودکی، در یک حادثه، پای راست خود را از دست داد؛ اما این اتفاق نتوانست او را از رسیدن به رویاهایش باز دارد.
زندگی یک زن خانهدار فداکار، پس از بازگشت از مرگ، پر از ناامیدی میشود. بهار به حرفهای که ناتمام گذاشته بود، یعنی پزشکی، بازمیگردد.
مادری که گذشتهای مرموز را پنهان میکند، مانند یک فراری بینام با دخترش زندگی میکند، زیرا آنها هتلها را خانه خود میکنند و دیگران را به عنوان یک تهدید میبینند.