دو متخصص دلشکسته - یک معمار و یک ویراستار - پس از پایان روابطشان به طور اتفاقی با هم آشنا میشوند. یک پیام تلفنی مرموز آنها را گرد هم میآورد و جرقهای برای یک رابطهی عاشقانه غیرمنتظره و سفری برای التیام میزند.
زندگی یک زن خانهدار فداکار، پس از بازگشت از مرگ، پر از ناامیدی میشود. بهار به حرفهای که ناتمام گذاشته بود، یعنی پزشکی، بازمیگردد.
در دهه ی نود میلادی گروهی از نوجوانان دور هم جمع شده اند و تصمیم دارند کاری کنند که معلم محبوبشان عاشق شود. هدف آن ها این است که این معلم دلیلی برای ماندن در شهرشان داشته باشد و شهر را ترک نکند.