در جزیره زیبای پرنس ادوارد در کانادا، یتیمی به نام آن شرلی به اشتباه به گرین گیبلز، خانه متیو و ماریلا کاتبرت فرستاده می شود. آنها تصمیم می گیرند به هر حال او را به فرزندی قبول کنند، زیرا آن دوستی، عشق و خوشبختی را در خانه جدید خود می یابد. برای داستان دختری پاک دل و تخیلی که بزرگ می شود، به دانشگاه می رود و زنی تغییر یافته به خانه بازمی گردد، همراه باشید.
نه چندان دور از شهر دومینا، شیلو، پسری زندگی می کند که مدام صدایی را در رویاهای خود درباره ماموریتی که باید انجام دهد می شنود. اما مشخص نیست که او برای چه ماموریتی مورد نیاز است. همه چیز با ملاقات او با دو جومی تغییر می کند، نژادی که به دنبال سنگ های قیمتی منحصر به فرد آنها است، زیرا حملات ناگهانی علیه جومی ها رخ می دهد. رویای او، تلاش او، روشن می شود - به جومی ها و سنگ های قیمتی آنها کمک کنید!
هر 1000 سال ، شورای خدایان برای تصمیم گیری در مورد سرنوشت بشریت گرد هم می آیند. پس از 7 میلیون سال تاریخ بشر ، خدایان به این تصمیم رسیدند که انسان قابل جبران نیست و باید منقرض شود.
در گرنبل کینگدام، یه شهربازی متروکه، شیکی تمام عمر خودشو لا به لای دستگاه ها سپری کرده. اما یک روز، ربکا و گربه ـش، هپی، جلوی شهربازی ظاهر میشن. این تازه واردا نمیدونن که این اولین باریه که گرنبل توی این صد سال بازدیدکننده های انسان به خودش دیده! در حالی که شیکی به دنبال پیدا کردن دوست جدیده، همسایه های سابقش منتظر یه فرصتن تا یه شورش رباتی به راه بندازن... و وقتی که اونجا برای شیکی خیلی نا امن میشه، اون باید به ربکا و گربش بپیونده و با بشقاب پرندشون به یه کهکشان بی حد و مرز فرار کنه.
یک کشیش زنِ جوانی، گروهی از مبارزین را به دور خود جمع کرده است و به ماجراجویی های مختلف پا می گذارد اما روزی از روزها با دردسری بزرگ در میدان جنگ مواجه می شوند و درست زمانی که نبرد را شکست خورده تصور می کنند «قاتل گابلین ها» به نجات آنها می شتابد و آنها را از مخصمه نجات می دهد. او کسی است که زندگی خود را وقف نابودسازی گابلین ها کرده است و به هر نحوی که ممکن است این کار را انجام می دهد. اما حال آوازه او در سرزمین های مختلف پیچیده است و هر آن ممکن است گابلین قدرتمند و یا دشمن جدیدی به سراغ او بیاید.
پس از تصادفی عجیب و غریب، “ماچیزوکی تویای” ۱۵ ساله مرگ را به چشم می بیند و خود را رودرو با خدا می یابد. خدا با گفتن اینکه مرگ تویا اشتباهی احمقانه بوده است به تویا می گوید که می تواند او را به دنیایی خیالی و فانتزی بفرستد و برای جبران اشتباه پیش آمده به او اجازه می دهد که گوشی همراه/اسمارت فون خود را به آن دنیا ببرد. و اینگونه ماجراجوییِ تویا در دنیایی فانتزی شروع می شود.