"جانی مک کوئین" رهبر یک سازمان مخفی ایرلندی،در خانه "کتلین" و مادرش مخفی شده تا نقشه سرقتی که بودجه مورد نیاز برای ادامه فعالیتهایش را تامین می کند را طراحی کند. در این حین اوضاع به هم ریخته و او زخمی می شود...
در یک شب تاریک تابستانی، "فرانچسکا کانیگهام"، که روزگاری پیانیستی مشهور بود، از بیمارستان فرار کرده و دست به خودکشی می زند. او توسط "دکتر لارسن" نجات یافته و به بیمارستان بازگردانده می شود. "لارسن" تلاش می کند تا اتفاقات و اشخاصی که او را به این مرحله رسانده اند را ببیند...
مردان دربار ملکه الیزابت در مورد افزودن شکوه عصر او و مقابله با اسپانیایهایی که از آنها بسیار دور هستند می اندیشند و ...