مانو که تازه ده ساله شده، برای اولین بار به مرسیا سفر میکند تا مدتی را با خانواده پدرش بگذراند. او در میان باغهای میوه، دریا، طبیعت و یک خانواده شاد و گرم، اولین عشق خود را پیدا میکند و اولین نشانههای ورود به زندگی بزرگسالی را تجربه میکند.
با زیرنویس چسبیده
"ریکی" از بیمارستان روانی مرخص می شود.او دقیقا می داند که قصد دارد چه کاری انجام دهد.او می خواهد "ماریا" زنی که یکبار با او رابطه داشته را پیدا کند تا با او ازدواج کند...