پزشکی که به بردگی گرفته شده است، به همراه دوستان خود گریخته و مانند "رابین هود" تبدیل به دزدان دریایی می شوند...
شبى توفانى در ژنو ، « مرى شلى » ( لنچستر ) ادامهى داستان « فرانكنستاين » را براى « پرسى شلى » ( والتن ) و « لرد بايرون » ( گوردون ) ، تعريف مىكند : مخلوق ( كارلوف ) موفق به گريز از دست گروه تعقيب گنندگان خشمگين مىشود و پس از چندى دكتر « پرتوريوس » ( تسيگر ) ، دانشمند خبيث از ؛ « فرانكنستاين » مىخواهد كه با او براى خلق مخلوقى مؤنث همكارى كند و همدمى براى مخلوق قبلى بيافريند.
در سالن نمایش یک هتل مجلل،کارگردانی به نام "نیکولف" نمایشی را برای پرداخت هزینه های خود آماده می کند."خانم پرنتیس" که از نمایش پشتیبانی می کند،دوست دارد دخترش "آن" با میلیونری به نام "تی موزلی" ازدواج کند اما "آن" عاشق "دیک کرتیس" است...
« دكتر گريفين » در حركتى جنونآميز با آزمايش محلولى شيميايى روى خود، نامرئى مىشود و پس از آن با نااميدى، نامزدش ( استوارت ) را ترك مىكند تا دارويى خنثىكننده بيابد...