دو نفر اجازه میدهند که یک حادثه جادهای در ذهنشان رخنه کند و به آرامی هر فکر و عمل آنها را درگیر کند.
داستان سریال مربوط به ۳ سال پس از پخش ویروس است و اکنون تنها بازماندهی این فاجعه باید به سراسر آمریکا سفر کرده و آزمایشگاهی پیدا کند که میتوان واکسن و پادزهر این ویروس را در آنجا تهیه کرد. و این درحالی است که او یک راز نزد خود دارد که میتواند به تمامی این قضایا خاتمه دهد...
این انیمیشن سریالی داستان اولین روزهای شکل گیری دنیای سینمایی مارول و همینطور پستی و بلندیهای این مسیر که شرکت مارول تجربهشان کرد را به تصویر میکشد ، همچنین مخاطب را به قلمروی ناشناختهای سوق میدهد که…
در منهتن در تابستان سال 1979، مرد جوانی به خاطر جنایتی تکان دهنده دستگیر می شود و یک بازپرس باید معمای پشت آن را قبل از حمله دوباره جنایتکار واقعی حل کند.
سریال "چیزهای بهتر" جدید ترین ساختهی کمدین مشهور لوئیس سی.کی می باشد. داستان سریال حول محور یک مادر تنها است که هم سختی های کار در هالیوود بعنوان بازیگر و هم بزرگ کردن 3 دخترش به تنهایی را باید به دوش بکشد...
عمر که بعد از مرگ پدرش تصمیم به دکتر شدن گرفت، در یک بیمارستان دور از شهر با یک جراح معرکه به اسم هاکان که خودشو وقف درمان بیماران کرده بود و دکتر ایده آلیستی به اسم لیلا آشنا میشود…
آستر و یونو در بدو تولد در کلیسایی رها شدند و به شکل جدا نشدنی با هم رشد کردند. در روزگار کودکی آنها با یکدیگر عهدی بستند تا بر سر امپراتور جادوگران شدن رقابت کنند. هرچند، وقتی بزرگ شدند تفاوتی بین آنها آشکار شد. یونو نابغه نابغه ای در جادوگری با قدرت و تسلط بالا بود، درحالی که آستر به کلی نمیتوانست از جادو استفاده کند. ولی تلاش میکرد کمبود خود را با تمرین فیزیکی جبران کند. وقتی آنها در سن 15 سالگی گریمورشان را دریافت کردند، یونو کتابی شگفت انگیز با شبدر چهار برگ دریافت کرد (به اکثر مردم شبدر سه برگ میرسد)، درحالی که به آستر هیچ چیز نرسید. هرچند، وقتی یونو در خطر بود حقیقت در مورد قدرت آستر نمایان شد؛ به او یک گریمور با شبدر پنج پر رسید، یک “شبدر سیاه”! اکنون دو دوست پا در عرصه جهان میگذارند، هردو با هدفی یکسان!
میراندا، یک فضول غیرقابل کنترل و هکر بسیار ماهر را دنبال می کند. یک روز با ملاقات با مرد رویاهایش، سرنوشت او تغییر می کند. اما آیا او همان چیزی خواهد بود که او انتظار داشت؟
کرم پسر چشم چرون و خوشتیپ یک خانواده استانبولی است که از قدیمی ترین ها در سکتور منسوجات هستن. با ایده های خلاقانه ی خودش با یه استارتاپ کارخونه قدیمی خانواده اش رو که به مرور زمان داشت از رده خارج میشد رو به نامبر وان این سکتور تبدیل کرد ولی در چشم پدرش هنوز مرد نشده بود چون همیشه دنبال خوشگذرونی و هوسرانی بود. عایشه هم یه دختر خوشگل و باهوش و خوش قلبه که تو کارخونه ی کرم اینا بعنوان کارگر کار میکنه و تحت کنترل دو خان داداشش که یکی قلدر و یکی بی خاصیته یه زندگی بی رنگ و مزه رو سپری میکنه. تنها امیدش اینه که با برک که یه مدته باهاش دوسته ازدواج کنه و این زندگی رو پشت سرش بذاره ولی وقتی خان داداش هاش سعی کردن اونو به عقد صبری، پسر ثروتمند محله در بیارن عایشه به برک میگه باید هرچه زودتر ازدواج کنن و برک با شنیدن این جا میزنه و …