با دوبله فارسی
«مايکل فلگيت»، جوان انگليسي مقيم منهتن، يک شرکت موفق حراج اشياي هنري کم ياب و با ارزش را مي گرداند. وقتي «مايکل» با «جينا» آشنا مي شود، بلافاصله از او خوشش مي آيد و سه ماه بعد از او تقاضاي ازدواج مي کند. اما «جينا» مي گويد که به خاطر خانواده اش، «مايکل» هرگز نبايد ازدواج با او را به ذهن خود خطور دهد. کمي بعد «مايکل» به مشکل خانواده ي «جينا» پي مي برد: «فرانک»، پدر «جينا»، يک سردسته ي مافيايي است...
با زیرنویس چسبیده
«بن» (فالن)، معلم دبيرستان، با «لينزي» (باريمور) که کسب و کار موفقي هم دارد، آشنا مي شود. «بن» و «لينزي» در ظاهر وجه مشترکي ندارند، ولي به هرحال با هم جور مي شوند و رابطه ي عاطفي عميقي بين شان به وجود مي آيد. اما از شر و شور رابطه شان که کاسته مي شود، «لينزي» تازه پي مي برد که عشق واقعي زندگي «بن» چيست: تيم بيس بال ردساکس بوستن.
با زیرنویس چسبیده
با زیرنویس چسبیده
یک موتورسوار فردی را که عضو باند بوده به قتل می رساند که به طور اتفاقی طرف برادر رئیس تمام باند موتورسواران کشور بوده و ...
«جک سامرزبي» (گير) پس از شش سال دوري از خانه و خانواده و در حالي که دو سال از پايان جنگ هاي انفصال گذشته، به زادگاهش باز مي گردد. همسرش، «لورل» (فاستر) به هويت او مطمئن نيست، چون برخلاف سابق مهربان و وفادار به نظر مي رسد! تا اين که جسدي کشف مي شود که طبق شواهد از آن «سامرزبي» است که به قتل رسيده است...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
یک رمزنگار سیا موفق میشود سازمانش را تحت فشار قرار دهد تا او را آموزش داده و اجازه دهند به دنبال گروهی از تروریستها برود که همسرش را به قتل رساندهاند...
با زیرنویس چسبیده
«جاش» (تاکر)، دانشجویی که «هکر» ماهری هم هست، موقع کار در کتابخانه ی دانشگاه با موجود سفیدرنگ هیولا مانندی روبه رو می شود. وقتی این برخورد تکرار می شود، «جاش» خود را حلق آویز می کند. تصویرهای سیاه و سفید هولناکی که «جاش» از طریق مانیتورش دریافت می کرده، حالا روی کامپیوتر دوستش، «متی» (بل) ظاهر می شود و بعد روی کامپیوتر دوستان شان و …
با زیرنویس چسبیده
قرن نوزدهم. «آنا ليونوونز» (فاستر) را سلطان تايلند (يون - فات) استخدام مي کند تا به بزرگ کردن و آموزش بچه هاي او بپردازد...
با زیرنویس چسبیده
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
فیلم درباره فرماندار آینده نگر واشنگتن "آل دانلی" است که تنها مانع در مسیر پیشرفت خود را برادر کوچکترش "مایک" می بیند.برای دور نگه داشتن برادرش از دردسر او به دستیار "استیو دادز" مامورت می دهد در زمان انتخابات مراقب او باشد و...