درست قبل از کریسمس، مری آن دختری را به فرزندی قبول میکند تا به تنهایی بزرگ کند. او و نوزاد به دلیل هوای بد ، کریسمس را در شهر بتلهم پنسیلوانیا گیر میکنند. تنها گزینه او وقتی مسافرخانه پر است، ماندن نزد جو، برادر صاحب مسافرخانه است...
کارلی، در فصل تعطیلات، با کمک همکارش، وایات، اهدافش را به پایان میرساند و در این راه، عشق و اعتماد به نفس پیدا میکند.
سال تحصیلی جدید برای کیم سخت آغاز میشود. در زندگی عادی او، بهترین دوستش نقل مکان میکند، و در زندگی مبارزه با جرم او، سه تبهکار خطرناک نقشه میکشند تا از سفر در زمان برای شکست او استفاده کنند...
در شب کریسمس، یک طوفان برفی شهر را فرا میگیرد و چهار نفر متفاوت را در یک رستوران محلی گرفتار میکند. این چهار نفر با وجود تفاوتهایشان، در طول شب با هم آشنا میشوند و به یکدیگر کمک میکنند. در نهایت، آنها درک میکنند که حتی در سختترین شرایط هم میتوان عشق و امید را یافت.
عکاسی در یک شهر کوچک، جان مردی مرموز را نجات می دهد که ممکن است برای خرید زمین پارک خانوادگی او به شهر آمده باشد. این زمین پارک، محل برگزاری جشن سالانه کریسمس نیز هست.
راشل در یک حلقه زمانی گیر کرده است و هر روز شب جشن هانوکا والدینش را دوباره تجربه می کند. او علاقه ای به زک، پسری که مادربزرگش می خواهد او را با او آشنا کند، ندارد. اما زک شاید تنها کسی باشد که بتواند به او کمک کند تا از این حلقه زمانی خارج شود و به زندگی عادی خود بازگردد.
داستان عکاسی ضد کریسمس است که آرزو می کند کریسمس ناپدید شود. او کریسمس را یک تعطیلات تجاری و مصرف گرایانه می داند که از ارزش های واقعی کریسمس دور شده است. او آرزو دارد که کریسمس به یک تعطیلات ساده و معنوی تبدیل شود که بر روی خانواده، عشق و همدلی تمرکز کند.
یک معمار خود را میزبان خانواده اش برای کریسمس می بیند و یک هماهنگ کننده تعطیلات را استخدام می کند تا شادی تعطیلات را به خانه اش بیاورد...
زنی به نام مورگان برای کمک به کارناوال کریسمس خانوادهاش به خانه برمیگردد و عشقی شعلهور میشود. یک روزنامهنگار عکاس به نام رو، یک گردهمایی غافلگیرکننده را سازماندهی میکند...
جی جی ، در سفری به نروژ، با هنریک آشنا میشود و آنها عاشق یکدیگر میشوند. آنها با کمک مجسمه ترول، ارتباطی عمیق با یکدیگر برقرار میکنند و جی جی در نهایت الهام لازم برای پایان نامه خود را پیدا میکند...