ماجراهای دختر جوانی را دنبال کنید که در یک گروه دزد در یک قلعه قرون وسطایی اسکاندیناوی متولد شده است. همانطور که رونجا بزرگ می شود، متوجه می شود که جنگل اطراف می تواند مکانی جادویی و گاهی خطرناک باشد که پر از موجودات عجیب و غریب است.
درو فران را که به سن بلوغ میرسد دنبال کنید و متوجه میشوید که او آخرین نفر از یک سلسله طولانی گرگینهها و فرمانروای برحق (و در عین حال بیمیل) سرزمینی است که توسط Werelords اداره میشود. درو باید برای از بین بردن ظلم شیرسالاران و پس گرفتن تاج و تخت بجنگد.
جاستین روسو زندگی عادی و فانی را با خانواده اش، گیادا، رومن و میلو انتخاب کرده است. اما وقتی الکس، خواهر جاستین، بیلی را به خانهاش میآورد تا به دنبال کمک باشد، جاستین متوجه میشود که باید مهارتهای جادویی خود را برای راهنمایی جادوگر در حال آموزش و در عین حال که مسئولیتهای روزمرهاش را انجام میدهد - و از آینده دنیای جادوگران محافظت کند.
این نمایش یک تیم سافت بال مدرسه راهنمایی را در هفته منتهی به بازی قهرمانی آنها دنبال می کند و هر قسمت از دیدگاه شخصیتی متفاوت روایت می شود.
داستان درباره دو شاهزاده و پیوند عجیب و نامفهوم آنها با یک اِلفِ قاتل را روایت میکند که برای کشتن آنها فرستاده شده است. ما شاهد یک درگیری میان انسان ها و الفها هستیم؛ درگیریای که بعد از مدتی و در همان ابتدای سریال، تبدیل به معضلی بزرگتر میشود. همین موضوع، الفها را متقاعد میکند که یک قاتل به نام رایلا به سراغ این دو شاهزاده بفرستند تا بلکه این دو را به قتل برساند. زمانی که رایلا به سراغ این دو برادر میرود، به جای کشتنِ آنها، تصمیم میگیرد که با آنها متحد شود. زمانی که این سه نفر با یکدیگر متحد شدند، تصمیم گرفتند تا به دنبال راهی بگردند که مردمشان را هم با یکدیگر متحد کنند و صلح را برای سرزمین خود به ارمغان بیاورند.
ایمی و لو مادر خود را در تصادف رانندگی از دست داده اند، اکنون آنها با پدر بزرگشان زندگی میکنند و از طریق رسیدگی به اسب ها و محبت به آنها خاطرات مادرشان را زنده نگه میدارند و ...
شخصیت اصلی کارتون "باب اسفنجی" است. ماجرای داستان در شهر زیر دریایی بیکینی باتم جریان دارد. او در یک فروشگاه تهیه مواد غذایی همبرگر سرخ کن است و به کار نسبتاً ساده و یکنواخت خود بسیار علاقمند است. شخصیت" باب اسفنجی "با رفتارهای بدور از هرگونه آلایش کودکانه کاملاً مطابقت دارد. در محیط کار و زندگی خود با یک هشت پا " اختاپوس "که دارای شخصیتی خود خواه است و یک ستاره دریایی "پاتریک "که عاری از هرگونه هوش و استعداداست تماس نزدیک دارد…
داستان عشق هنرپیشهای که یک شبه به کف میرسد و یک کارگردان تهیهکننده (PD) که از روی عشق او را دوباره روی پای خود میگذارد.
دختری با موهای صورتی رنگ به نام «استفانی» به همراه عموی خود به شهر تنبل مسافرت میکنند و او سعی میکند فواید فعالیت جسمانی را به آنها نشان دهد.
اوا که مجبور به فرار از پناهگاه زیرزمینی خود به سوی سطح زمین است، دنیایی را کشف می کند که شبیه آن چیزی است که او انتظار داشت. در حالی که او در زمین های خطرناک و تمدن های ناشناخته سفر می کند، اوا به دنبال پاسخ به این سوال نهایی است: آیا او آخرین انسان است؟