داستان پس از وقایع «پلنگ سیاه: واکاندا برای همیشه»، زمانی اتفاق میافتد که ریری ویلیامز - یک مخترع جوان و نابغه که مصمم است نام خود را در جهان ثبت کند - به زادگاهش شیکاگو بازمیگردد و فناوری در مقابل جادو قرار میگیرد. رویکرد منحصر به فرد او در ساخت زرههای آهنی درخشان است، اما در مسیر جاهطلبیهایش، خود را درگیر پارکر رابینز مرموز اما جذاب، معروف به «هود» میبیند.
دانشجوی خجالتی با رویای فراموش شده قهرمان بودن، زمانی که یک نگهبان مرموز او و یک هنرمند جوان را برای مبارزه با جرم و جنایت در دنیایی که قدرت های فوق العاده رایج اند اما قهرمانان واقعی کمیاب، دعوت می کند، هدف جدیدی پیدا می کند...
داستان سریال درباره پدربزرگ ماجراجویی به نام ریک است که بعد از مدت ها به کانون خانواده برگشته است. او که شخصیت نامتعادلی دارد، وقت خود را صرف اختراعات عجیب و غریبی می کند و به تازگی هم توانسته وارد دنیاهای موازی مختلف با موجوداتی عجیب الخلقه شود و برای پیشبرد اهدافش در این مکان ها و آزمایش نتیجه اختراعات مختلفش از "مورتی" که علاقه چندانی به ورود به این ماجراجویی ها ندارد، کمک می گیرد که موجب دردسرهای فراوانی برای مورتی می شود...
هاروکا ساکورا علاقه ای به افراد ضعیف ندارد، فقط قوی ترین مبارزان. هاروکا با شروع در Furin High، مدرسهای که به خاطر دانشآموزانی که از شهر خود محافظت میکنند، معروف است، به دنبال مبارزه برای رسیدن به قله است.
مگی و نیگان مدتها پیش به منهتن پسا آخرالزمانی سفر می کنند که از سرزمین اصلی جدا شده بود. شهر پر از مردگان و ساکنانی است که شهر نیویورک را دنیای خود کرده اند.
یک مامور سی آی اِی که در آستانه بازنشستگی است، یک راز خانوادگی را کشف میکند و مجبور می شود برای آخرین ماموریت، دوباره وارد میدان شود...
در سال ۲۰۵۲ میلادی، جهان در صلحی بیسابقه به سر میبرد که داروی مُسکن «هاپونا»، ساختهی دکتر عصبشناس، اسکینر، نقشی اساسی در برقراری آن داشت. هاپونا که به عنوان یک «داروی معجزهآسا» بدون هیچ عارضهی جانبی شناخته میشد، به سرعت در سراسر جهان توزیع گشت و انسانها را از درد رهایی بخشید. اما روزی، خالق این دارو، دکتر اسکینر، به طور ناگهانی ناپدید شد و کسی از محل اختفای او خبر نداشت. سه سال بعد، اسکینر دوباره ظاهر شد، اما این بار نه به عنوان یک ناجی، بلکه همچون اهریمنی که قصد نابودی جهان را در سر داشت...
یک سرآشپز جوان و جاهطلب از جذابیت اغواگرانه خود برای جاسوسی استفاده میکند تا بتواند پدرش را نجات دهد و نامی برای خود دست و پا کند.
اوا که مجبور به فرار از پناهگاه زیرزمینی خود به سوی سطح زمین است، دنیایی را کشف می کند که شبیه آن چیزی است که او انتظار داشت. در حالی که او در زمین های خطرناک و تمدن های ناشناخته سفر می کند، اوا به دنبال پاسخ به این سوال نهایی است: آیا او آخرین انسان است؟