پسری به دنیا آمد که بیخبر از خانواده، مهر شیطان بر پیشانی او نقش بسته بود. گویی شیطان او را برای خود برگزیده بود و سرنوشتی هولناک در انتظار او بود.
آغاز زندگی مشترک آدیماس و آدلیا با چالشهای متعددی همراه است. این زوج جوان در کنار فراز و نشیبهای زندگی، لحظات شاد و خندهداری را نیز تجربه میکنند که به پویایی زندگی آنها میافزاید.
تروریسمی خونبار، واگنهای قطار سانگکارا را به ترتیب مورد حمله قرار داد و جان مسافران را در معرض خطر مرگ و زندگی قرار داد.
بیمو، کارمند دولت، به همراه همسر باردارش سریاتون، به روستایی دورافتاده در بورنئو میرود و پس از ورودشان، اتفاقات عجیبی در روستا رخ میدهد.
زنانی که تحت تأثیر خشونتهای خانوادگی و مشکلات اقتصادی قرار گرفته بود، به ناچار با همراهی سه نفر از دوستان خود، اقدام به سرقت از یک خانه عتیقهفروشی نمود.
لیلا، زنی که در حرفه کفنودفن مردگان مشغول به کار است، در تکاپوی کشف حقیقت پشت پرده مرگ مرموز مادرش است. او در این راه دشوار، با ارواح سرگردان روبرو میشود و بار سنگین رازهای ناگفتهای که بر دوش دارد، او را رنج میدهد.
یک پیرمرد در حین سوار شدن بر یکی از وسایل شهربازیهای قدیمی و متروکه که گفته میشد جنزده است، جان خود را از دست میدهد. متصدیان شهربازی به جای خبر کردن پلیس، جسد او را در همان محل دفن میکنند و این اقدام هولناک را به جاذبهای توریستی تبدیل میکنند.
با زیرنویس چسبیده
یک سازمان در جاکارتا در تلاش است تا قبل از اینکه شهر به هرج و مرج کشیده شود، هویت عامل یا عاملانِ کارگذاری ۱۳ بمب را پیدا کند.
بگوس، فیلمنامهنویس، با هانا، دوست دوران دبیرستان خود که از غم از دست دادن همسرش رنج میبرد، دیدار میکند. بگوس که خواهان دوباره عاشق شدن هانا است، تلاش میکند تا او را به تجربه عشقی دوباره مانند فیلمها ترغیب کند.