ناشیکو جیپنشا، دختر دبیرستانی که در شهر اونومیچی استان هیروشیما زندگی میکند، پس از اخراج از خانه اش دچار مشکل شد. او گفت "جایی برای وقت گذرانی با دوستانم ندارم..." هنگامی که نائوکو شنید که سالنی که پدرش در گذشته اداره میکرد خالی شده، تصمیم گرفت آن را بازسازی کند تا جایی برای جمع شدن همه باشد.
رنت فاینا توسط یک اژدهای افسانه ای بلعیده می شود و خود را مانند تلی از استخوان می بیند. او با یک شمشیر، یک کمربند و یک ظاهر جدید وحشتناک، تلاش خود را به عنوان یک اسکلت تازه متولد شده برای دستیابی به تکامل وجودی آغاز می کند.
سه دانش آموز دبیرستانی به دنیای خیالی منتقل می شوند. اما در حالی که دو نفر قهرمان هستند، یکی فقط می تواند شفا دهنده باشد.
چارلز سان، یک گانگستر تایپه ای را دنبال می کند که به عنوان یک قاتل بی رحم وارد زندگی او شده است، اما باید برای محافظت از مادر و برادر کوچکترش پس از تیراندازی پدرش توسط یک قاتل مرموز به لس آنجلس برود.
هنگامی که ورودیهایی به یک بعد جدید به نام "ماتو" در سراسر ژاپن ظاهر شدند، منبع جدیدی به نام "هلو" کشف شد که قدرتهای منحصر به فردی فقط به زنان میدهد. اما موجودات خطرناکی به نام "یوموتسو شوئوکی" نیز در ماتو حضور دارند و از آن زمان مسئول بروز بلایایی بودهاند. برای مقابله با آنها، دولت گروه الیتی زنانی را تشکیل داد که از قدرتهای هلو دریافت کردهاند به نام "گروه ضد شیطان".
این داستان سفر دشوار اینچی و اویگار است که به دلایل مختلف عشق را به خود منع می کنند. وقتی انسان ها از بزرگترین نیاز خود فرار می کنند، خونسرد، بی رحم و حتی از خود دور می شوند.
مردی توسط یک کامیون تانک بزرگ تعقیب می شود که سعی می کند او را از جاده خارج کند. او در بیمارستان بیدار می شود، آسیب دیده، اما به نوعی زنده است. با این حال، او هیچ ایده ای ندارد که او کیست، بنابراین او به دنبال پاسخ هایی می گردد که ...
در دنیایی که اکنون زنان بر دولت تسلط دارند، ایجاد و استفاده از سلاح به شدت ممنوع است. با این حال، به هیچ وجه درگیری به پایان نرسیده است. جنگ به جای اسلحه از طریق کلمات صورت می گیرد. با قدرت "میکروفون هیپنوتیزم"، اشعار می تواند حریف خود را به طرق مختلف تحت تاثیر قرار دهد و باعث آسیب واقعی شود. بنابراین، کسانی که در بخشهای خارج از بخش مخصوص زنان چوئو هستند، از آن برای نبردهای رپ شدید به عنوان سلاح خود در درگیری دائمی برای قلمرو استفاده میکنند.
تراکومائوری، یک خون آشام منزوی، به فرمانده ارتش ارتقا می یابد. اما گروه جدید او سابقه سرکشی خشونت آمیز دارد. کوماری در یک خانواده خون آشام معتبر به دنیا آمد، اما نفرتش از خون او را به یک فرد متوسط تبدیل کرده است. با این حال، با کمک خدمتکار قابل اعتماد خود سعی می کند با اشتباهات خود به موفقیت برسد و از کشته شدن توسط زیردستانش جلوگیری کند.
جهان پس از یک جنگ ده ساله ویرانگر در آستانه نابودی است. دیزیر هرمان یکی از آخرین جادوگران ماهر باقی مانده است، اما حتی او نیز حریفی نیست که وجود بشریت را تهدید می کند. درست زمانی که او مطمئن است که پایان فرا رسیده است، به گذشته، به روزهای اولیه تحصیل خود در جادو در آکادمی هبریون فرستاده می شود. با این فرصت نادر دوم، دیزیر مصمم است نه تنها خود را، بلکه دوستان و همرزمان سابق خود را نیز نجات دهد. آیا با دانشی که از آینده خود دارد، می تواند تفاوت ایجاد کند، یا همه آنها محکوم به تکرار همان سرنوشت هولناک هستند؟